مادرشوهر من هروقت میره پارک با پسرش مارو اصلا دعوت نمیکنن من چند بار گلایه کردم ک چرا هروقت با ما میری پا میشی زنگ میزنی ب اونا ک اوناهم بیان چرا واس ما ارزش نمیزارین
چند ساعت پیش زنگ زده ک میخواهیم بریم پارک شماهم میایین
شوهرمم ب من گف من حال ندارم برم منم گفتم بریم دیگ ارزش گذاشته زنگ زده دیدم ساعت ۶و نیم گفتم از الان میرن پارک واسه شام یا بعد شام ؟
شوهرم میگ خب معلوم واسه شام ولی ب ما نگف بیایین واسه شام گف ما میریم شما هم خواستین بیایین
منم گفتم زنگ بزن ببین واسه شام میرن ماهم بریم
زنگ زده
مادرشوهرم با خنده میگ ک شام نزاشتین شما
شوهرمم گف ن نزاشتیم اصلا دلش نمیومد دعوت کنه برگشت اخرش گف دیگ چیکار کنیم میخواین بیان شام شوهرمم چند ساعت داره با من بحث میکنه ک چرا باعث شدی من زنگ بزنم خودمو بی ارزش کنم
منم گفتم کاسه کوسه هاتو ببر سر مامانت خالی کن اون ارزش نزاشته ن من
هر چی از دهنش دراومده بهم گفته هر فحشی چند ساعته دارم گریه میکنم اینم از بخت من
بگین ک کی حق دارع؟
اصلا از دلش نمیاد ب مامانش کم احترامی کنه مامانشم همیشه می رینه هیکلش