چرا عروس باید تحمل کنه چرا مثلا
من ازدواج قبلیم
شاد و خرم تو خونه پدربودم مشغول کار کچو بارم بودم،بدون هیچ مزاحم و کم داشتی
بعد ازدواج:سرکار نرو، خودم میبزم میارم ،زنو چه به تنها رفتن 😐😐😐😐😐این حرفا بعد از گذشتن خر از پل بود.
بعد من واقعا درک نمیکنم یه دختری که آزادی داشت و مستقل بود
به چه علت باید بیاد یه پسر و با یه خانواده عقب مونده تحمل کنه
که چی بشه؟ مثلا اسمش شوهر روش باشه یا چی
برام خیلی بی معنی بود واقعا مگه من دست اعصاب و روانم موندم سره چیزای پیش پا افتاده بحث کنم هر روز ، هر روز جنگ اعصاب داشته باشم اونم برای گرفتن حداقل ترین چیزای زندگی که خودم از اول داشتم .و خیلی مسخره بود بنظرم
یعنی خدارو شکر پرتشون کردم بیرون خیلییییی سم بودن
بیشتر ازدواج میکنن همدیگرو محدود کنن
نه اینکه پشت هم باشن پیشرفت کنن خاک برسرا