بچه‌ها من امروز چندین ساعت نتونستم تکون بخورم

امروز داشتم به پاهای قشنگم نگاه میکردم ☺️ به خدا بچه‌ها نمیخوام تعریف کنم و پز بدم، ولی خیلی قشنگ بودن پاهام همیشه. الهی بمیرم برای پام که مواظبش نبودم. مدتها درد داشتم و نرفتم دکتر. این پا چه جاهای خوبی منو برده بود. باهاش کوه رفته بودم. قله رفته بودم. مکه رفته بودم‌. دوچرخه‌سواری می‌برد منو. چه پیاده‌روی‌ها رفتم باهاش. چه شیطنت‌ها کردم باهاش.

حالا حتی نمی‌تونم قدم بردارم. نمی‌تونم حتی بشینم.

فدای محبتت عزیزم 💗

آمین

چرا، بعد از جنگ بدتر شدم خیلی.

آمین عزیزم. آمین. ممنونم.

مرکز خوبی رفتم برای ام‌آر‌آی.

دکتر مغز و اعصابم خیلی دکتر خوبی هستن. دکتر شهیدی. 

اما دکتر ارتوپد رو شاید عوض کنم. از سر ناچاری و به خاطر شرایط بدی که داشتم، رفتم پیششون.

فعلا فقط ناپروکسن دادن و امپرازول که معده‌م داغون نشه. من خودم به توصیهٔ یک دکتر دیگه مسکن قوی‌تری شبها می‌خورم و همین‌طور یه شل‌کنندهٔ عضلانی‌.

تمام سعیمو میکنم عزیزم. کاملا درست میگی.

در ادامهٔ تاپیکم:

این چند روز که تعطیل بود، به دعوت و اصرار یکی از دوست‌های قدیمیم، برای بهتر شدن روحیه‌م رفتیم ویلاشون. دو ساعتی از تهران راهه تا اونجا.

به سختی و با هزار ترس‌و‌لرز رفتم، اما خوب شد رفتم.

روحیه‌م کلی بهتر شد. همسرم تونست کمی استراحت کنه، بچه‌هام خوشحال شدن و خودم دوستهای عزیز قدیمیم رو دیدم. کلی هم گفتیم و خندیدیم. فقط حیف که نمیتونستم مثل قبل راه برم.

درد داشتم این دو روز، اما اون حالت دیگه پیش نیومد.

حال خوب دوای هر دردیه.

براتون حال خوب آرزو میکنم. آرامش آرزو میکنم. دل مهربون آرزو میکنم. پول و برکت آرزو میکنم.

دربارهٔ امروزم:

از ساعت ۲ باز پام گرفته و افتاده‌م یه گوشهٔ خونه. شکر خدا نشسته بودم، نه ایستاده. وگرنه گرفتار می‌شدم.

از دیشب دارم یه سری داروی جدید میخورم‌ و هر شب باید آمپول ضدالتهاب هم بزنم. تشخیص دکتر جدیدم اینه که التهاب ماهیچه‌س. از دیشب شروع کردم. امیدوارم نتیجه بده‌.

اسم دکتر جدیدم دکتر مهدی خزاعیه. ام‌آر‌آیم رو دیدن و منو فرستادن عکس بگیرم. عکس گرفتم، معاینه‌م کردن و گفتن جز مشکل دیسک کمر و التهاب تاندون یکی از عضلات لگنت، مشکل التهاب ماهیچه هم داری. و این آخریه‌س که تا این حد اذیت داره میکنه.

پناه بر خدا. امیدوارم به خاطر دخترام زودتر خوب شم. برام دعا کنید عزیزان.

بالاخره درد فروکش کرد. ساعت حدود ۱۲ شب با کمک همسرم روی تخت دراز کشیدم.

دلم آب میخواد، اما میترسم از تخت بیام پایین. 

سلام بر لب تشنهٔ حسین و یاران حسین.