بعد چندماه باهاش صحبت کردم
گفت می خوام ببینمت باهات حرف دارم
من قبول نمی کردم
آنقدر خواهش کرد قبول کردم
حوصله نداشتم برم بیرون
بهش گفتم بیا پارک روبه روی خونه مون گفت باشه
اسم پارک شانس گندم یادم رفته بود
گفتم بزارم برم ببینم بگم قبول نکرد
راه افتاد
رفتم پارک هرچی بهش زنگ زدم
پیام دادم جواب نداد
تا اینکه بعد نیم ساعت پیام داد تصادف کردم زدم به یه زنه واینا
صبر کن
من ۱ ساعت ونیم تو آفتاب مردم
همش گفتم بده برم
بعد ۱ ساعت ونیم داشتم می رفتم خونه بهش پیام دادم دوباره گفت رفتیم بیمارستان
خلاصه گذشت
امروز گفتم بیا ببینمت گفت باشه
کجا بیام واینا
امروز من کار داشتم بیرون از خونه .رفتم بیرون زنگ زدم ببینم کجاس
گوشی خاموش بود
هرچی زنگ وپیام اصلا جواب نداد
بخدا موندم چرا اینطوری کرد
دفعه اول که خودش کلی التماس کرد
امروزم خودش گفت میام اینا
حتی گفتم نمی تونی اینا بگو گفت نه
آدرس بده
اعصابم خورده اخه شماها بگید چرا اینطوری کرد
حالم خوب نیست
خیلی بده دوبار بری کسی نیاد
نمی دونم باید چیکار کنم الان
لطفااا راهنمایی ام کنید
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭