وام عروس میگن مال عروس ضامن برای طرف خودشون باید بیارن اون داماد آدم طمع کاری من که نمیشناسم شما بیطرف میگم آیا تو میتونی بگی وام تو باید بدین بما قبول میکنه داره حرف زور میزنه وحرف زور تو کتم نمیره ادم طمع کاری داماد
بله اینو صد میدونم که پدرم اصلا به فکر من نیست باهاشون شرط کردم اگر مجدد خاستم ازدواج کنم هیچکسی حق نداری درمورد وام نظر بده و خودم مسیرش هرکاریم و دلم خاست باهاش انجام میدم و به کسی ربطی نداره
جز وام نه مشکل دیگه ای نداشتیم
من خیلی جنگیدم اول با حرف خوش با پدرم صحبت کردم دیدم نتیجه نداد باهاش دعوا کردم و بازم هیچ درست نکرد رفتم سراغ شوهرم و خیلی باهاش صحبت کردم که دست از این وام برداره و من بهش قول داده بودم بعد عروسی هرچی برام طلا گرفته بود بهش بدم بره بفروشه به جای وام ولی اونم باز حرف خودشو زد
خب جاییکه ما زندگی میکنیم شهر کوچکیک و سنتی هست اکثرن خانواده دختر به خاطر کمک به داماد وام دخترشون میدم به داماد و داماد قسطشو میده و ضامن میاره حالا این وسط یکی پیدا شده بود که میخاست وام به بهونه جهاز بالا بکشه می‌گفت وام برا جهاز میخام حالا جهازی ک میخاست بیاره کلش ۱۰۰ میلیون نمیشد
عزیز بالا کشیدن یعنی کلاه برداری اختلاس این چه ادبیاتی حالا خانواده عروس لطف میکنن تاحالا کمک داماد میکردن الان خودش نیاز داره چراغی به خونه رواست به مسجد حرام چرا نمیخوان درک کنن یکی نمیخواد لطف کنه مگه کمک به داماد زوری چرا بد باورتون شده حق خودشه باید بفهمه اینبار دوست نداره شاید دستش خالی نمیخواد خرید جهیزیه شرمنده بشه
چقد ساده ای دختر داری باج میدی طلاهات بدی که وام حق تو بیخیال بشه داماد از سادگی وگذشت بیجا تو سواستفاده کنه لطفا این رفتارت اصلاح کن از خانواده ات حمایت نمیکنم اما اینجا حق بااوناست یک عمر برات زحمت کشیدن حقشون اینجور بگی میخوان پول وام بالا بکشن اینا حرفای داماد که داری میگی یا حرف خودت به داماد القا کردی که بابات میخواد بالا بکشه متاسفم دوست گلم
من یه چیز میدونم اگه این ازدواج به صلاحت بود ابر وباد دست به دست هم میدادن درست بشه حالا که نشده مستقیم هم که از طرف همسر سابقت پیشنهاد نداری پس همه چیزو فراموش کن اگه اونم شما رو میخواست شما باید میرفتی بانک وام به شما میدادن نه پدرت که تو کوتاهی کردی
پدرت هم که اوضاشمعلومه اما طرفم تو رو میخواست وام برمی‌داشت جهیزیه نمی‌گرفت قسطش رو خودش میداد
راستش من تا آخرین لحظه تلاش کردم که رابطه شوهرم با پدرم خوب بشه و تصورش رو عوض کنم که اینجوری که فکر میکنه نیست اما نشد و نخاست اون باورش شده بود که پدرم بده و هیچکس هم منکر این قضیه نیس عزیزم یه عمر زحمت کشیدن وظیفشونه خودشون مارو به دنیا آوردن اگر نداشتن چرا بچه آوردن جا اینکه کمک دست دوتا جوون بشن بتونن زندگیشونو بسازن تازه حق دخترشونو میگیرن به بهونه جهاز یا چیزای دیگه کجای دنیا اینکار عادلانه اس؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
