داستان از این قراره که مادر شوهرم اومد خونمون و من براش چایی بردم و مادرشوهرم گیر داد که چقدر رنگ چاییت بده و چقدر مزه گند میده و اینجور چیزا که یهو مادرشوهرم بهم یک فحش مادر داد و من هم عصبانی شدم و اون فحشی که داد رو دوبرابر کردم و بهش گفتم و یهو ضوهرم دست روم بلند کرد