اصلا دلم نمیخواد خونه پدرم برم ،حس بدی دارم .
از شوهرم بدم میاد
دو هفته است بهش گفتم بیا میزو کمد هارو جا ب جا کنیم تغییر بدم دکور خونه رو
تایم داره ولی انجام نمیده .
چند روزه میگم بریم ازمایش میندازه پشت گوش ...
فقط میخواد براش اماده باشم ژله درست کنم کیک بپزم .
از همه چیز بدم میاد از همههههه چیز
حتی من
منم بشدت عصبی و ناراحتم
ی ساعت و نیم با خونه مادرم فاصلع اس اصلا دلم نمیخواد برم پیششون چون مسبب این سختی الانم هستن
بچه ام خیلی اذیت میکنه شب ها درست نمیخوابه کمبود خواب دارم
شوهرمم یکم دلسوز و همدل نیست اه چقدر از خودش و خونوادش بدم میاد
یکی تربیت کردن مثل خودشون بعد میگه پدرو مادرم و برادرام بدن
خخ پروفو😂
عشق ممدی تو که🚶🏻♀️
با خانوادش سر ارث‌و میراث مشکل داره همشو داده ب ی پسرش و سر ما بی کلاه من میگم درک
حالا هر روز میکه فلانن و بهمانن منم بار ها گفتم تو ام از اونا بدتری
وقتی پدر و مادر و فرزند با هم اینطورید من خیلی توقعی نباید داشته باشم بالاخره ی غریبه ام
خدا به داد برسه که پیرمون کردن تو ۳۰ سالگی
