2777
2789

بخدا دارم دق میکنم 

من تا حالا از پسری خوشم نیومده بود از وقتی خودمو میشناسم تمام فکروذکرم این پسره این چهار پنج ماهه اخر ک دیگه بخدا خل شدم بخاطرش یکی دو تا موقعیت ازدواج خوبو بخاطرش از دست دادم

دوسال پشت کنکور بودم بخدا فقط انگیزم این بود ی رشته خوب قبول شم ک ب این پسره بیام هر روز صب ۷ بیدار میدشم ک میره سر کار ببینمش پشت پنجره

الان فهمیدم رفته خاستگاری میخاد عقد کنه😭😭😭

خدایا واقعا اینهمه من صدات کردم چرا نشنیدی اخه

داداش کوچیکش ۲۵ سالشه باباش اومده منو خاستگاری کرده برا اون گفته پسر بزرگمم بعد صفر عقد میکنه اگر خدا قسمت کنه و کار شما هم راه بیفته و قبول کنید با هم براشون عروسی میگیرم

من دیگه واقعا اون ادم سابق نمیشم بخدا دارم سکته میکنم 

اینقدر حالم بده ک همه خونوادم فهمیدن مامانم هی میگه چته😭😭😭


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یادت باشه همیشه دنيا اون جوری ما ها می‌خواهیم پيش نميره

من خودم‌ الآن توی شرایط سختي ام ،البته‌ الآن نسبت‌ به چند روز قبل بهترم 


با یه نفر توی محل کارم آشنا شدم یعنی از بیمارام بود 

بعد ازم خواستگاری کرد دو بار بهش جواب رد دادم ،با اين که منم ازش خوشم اومده بود ولی میدونستم یکسری تفاوت ها مخصوصا از نظر فرهنگ خانواده ها وجود داره پس دلیلی نداشت که بريم توی آشنایی با هم 


ولی بعد حدود یکسال دوباره ازم خواستگاری کرد برای بار سوم. 

ااین بار خيلي با خانواده ام صحبت‌ کردم تا با هم بريم توی مرحله‌ آشنایی  و خلاصه به سختي راضی شون کردم. 

حدود ۳ ،۴  ماه توی آشنایی بوديم 

خودمون با هم اوکی بوديم از همديگه هم خوشمون میومد ولی واقعا یکسری تفاوت ها بین خانواده ها بود که برای هر دومون در آینده چالش‌ های خيلي سخت و اذيت کننده‌ ای ایجاد می‌کرد 

براي همين ، ۳روز پیش بر‌خلاف ميل مون، براي همديگه آرزوی خوشبختی کردیم و خدانگهدار 


خیلی ناراحت شدم عزیزم

شما رو یادمه گفته بودی خیلی چشم انتظاری

درس را برای فهمیدن دوست داشتم اما وقتی می‌دیدم میان این مدرسه‌ها، فهمیدن که نه، حفظ کردن مهم است، درس هم محبوبیتش را از دست داد و بزرگ‌ترین مقصرش همان معلم‌ها و نظام آموزشی ای بودند که آمدند و در گوشمان نوار پرکردند. نمی گفتند شعرهای نظامی را بخوانید و با لیلی و مجنون زیبایی عشق را بفهمید، می‌گفتند قافیه وردیف را پیدا کنید!به ما یاد ندادند آرایه‌ی عشق خسرو و شیرین راببینیم، فقط گفتند زیر آرایه‌ها خط بکشید!کتاب درسی به من یاد می‌داد انتگرال را، اما هیچوقت به من لا به‌لای آن هزاران صفحه درس،درس دوست داشتن و زندگی نداد، میان حجم عظیمآن کتاب‌ها نگفتند برای آرزوهایتان بجنگید...نگفتند چگونه با مشکلات روز مره‌مان دست وپنجه نرم کنیم و زخمی نشویم…

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز