2777
2789
عنوان

خاطره زایمان من,دیشب

3269 بازدید | 80 پست

سلام دوستان

من تو هفته های۲۷ دیابت بارداری داشتم که بارژیم کنترل میشد ولی ویارم شیرینیجات بود و کنترلشم سخت

قبل این بارداریمم یه سقط حاملگی پوچ داشتم ک خدا ۲۰روز بعد سقط دوباره این نی نی نازمو تو دلم گذاشت.اینو بخاطر اونایی میگم ک سقط و بارداری پوچ داشتن ک ناامید نشن

من هفته۳۲وزن نی نی ۲کیلو بود دقیقا

هفته۳۴رفتم پیش پزشکم گفت وزنت خیلی بالاس و باید سزارین شی چون حتماوزن نی نی هم بالاس

منم ک طبیعی میخواستم بعد کلی اصرار دکترمو راصی کردم ک یه سونوی آخر بدم و از روی اون تصمیم به سزارین یا طبیعی بگیریم.

اما ازونجایی ک خرید عید نمیذاره ادم تو خونه بمونه منم مدام بازار بودم و پیاده روی و کل کارامم خودم انجام میدادم.حتی خونه تکونی هم کردم خودم.

هی ب همسرمم میگفتم ک من بدلم افتاده ک همینروزا بدنیا میاد و مثل خودم اسفندماهی میشه



بقیشم دارم تایپ میکنم عجله نکنید لطفا دوستای گلم😘

وزن اولیه۱۰۶،وزن فعلی۵۵.خدا ای همیشه با من❤در لبان ژکوند،در چهره مسیح بر صلیب،در چشمان چاپلین،لبخندیست...دردهای بزرگ را نمیتوان گریست❤

تااینکه دیشب بعد کلی پاساژ گردی اومدم خونه و دراز کشیده بودم ک یهو یه صدای خرچ خرچی ازشکمم اومد.البته من از دوروز قبلش یهو ترشحاتمم خیییلی زیاد شد ک قبل اون ترشحات انچنانی نداشتم.مددام مث سفید تخم مرغ خام ازم دفع میشد.

وقتی,صدا رو شنیدم گفتم حتما حرکت نی نیه اهمیت ندادم.یکم بعد ک پاشدم راه برم یه عااالمه آب ازم خارج شد و از پاهام سرخورد روزمین ک فهمیدم کیسه آبمه.همسرمو صدا زدم ولی بااینک از قبل کلی بهش اموزش داده بودم بدجور ترسیده بود و میزد به سر و پاهاش و هی میگف یاابالفضل الان چیکار کنم.

منمدیدم اون ترسیده ترسیدم شروع کردم ب گریه.واااقعا لحظه ترسناکی بود.باورم نمیشد داره میاد.زنگ زدم مامای همراهم و هماهنگ شدیم رفتیم بیمارستان.من وقتی ازخونه راه افتادم فاصله دردام۴دیقه بود و همینطور باسرعت فاصله دردا داشت کمتر میشد.دردا قابل تحمل بود ولی سخت بود اونم برامنی ک استانه دردم خیلی بالاس.وقتی رسیدم و ماما همراهم معاینه کرد ۵سانت باافاسمان۷۰درصد بودم ک گفت واقعا عالیه .

وزن اولیه۱۰۶،وزن فعلی۵۵.خدا ای همیشه با من❤در لبان ژکوند،در چهره مسیح بر صلیب،در چشمان چاپلین،لبخندیست...دردهای بزرگ را نمیتوان گریست❤

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ادامه بده عزیزم

دارم میخونم

قبلا ،تمام لحظات خوشم با همسرم و پسرم رو استوری میزاشتم،بعد همش ناخودآگاه یهویی بحثمون میشد.یه شب شوهرم گفت چشممون کردن،دیگه استوری و پروفایل نزاشتم،الان خیلی وقته خوش خرم داریم زندگی میکنیم.

همینطور دردا داشت شدیدمیشد و فاصله هاش کمتر ماماهمراهمم تعجب کرد میگفت درحالت دیگ خبلی خوب هر یه ساعت یه سانت پیشرفت میکنن تو چطور هر نیم ساعت دوسانت بیشتر میشی.

دردا برام وااااقعا عیرقابل تحمل بود.وحشتناک بود.اصن فک نمیکردم اینقد دردناک باشه.اخه سابقه سقط حاملگی پوچ بدون دارو توخونه داستم فک میکردم دردش درون حد باشه ولی خییییلی بدتر بود.

ماماهمراهم معاینه میکرد و دیشو بیرون نمیکشید و درهموت حال ازم میخواس باهنه قدرتم زور بزنم.اولاش دردناک بود.اینقد جیغ و دادکردم التماس کردم توروخدا منو ببرین سزارین نمیخوام این بچه رو اصن.باورم نمیشد.حتی از اتاق زایمان فرار کردم بیرون ب همسرم گفتم راضیشون کن منو سزارین کنن وگرنه حلالت نمیکنم😁.همسرمم داشت گریه میکرد میگفت توروخدا ببرینش سزارین ک ماماهمراهم گفته بود بخدا خیلی خوب داره پیش میره حیفه سزارین شه قول میدم تانیم ساعت زایمان کنه و همینطورم شد.تا پزشکم بیاد نی نی بدنیااومد

وزن اولیه۱۰۶،وزن فعلی۵۵.خدا ای همیشه با من❤در لبان ژکوند،در چهره مسیح بر صلیب،در چشمان چاپلین،لبخندیست...دردهای بزرگ را نمیتوان گریست❤

اصن نفهمیدم کی,برش زد.وقتی بچه بدنیااومد دردا واقعا صفر شد ولی کل بدنم داشت میلرزید.وقتی گرفتن جلوم بچمو باورم نمیشد میگفتم این تو شکم من بود واقعا.باوزن۳۱۰۰نی نیم بدنیا اومد خداروشکر و صحیح و سالم الان کنارم خوابیده

وزن اولیه۱۰۶،وزن فعلی۵۵.خدا ای همیشه با من❤در لبان ژکوند،در چهره مسیح بر صلیب،در چشمان چاپلین،لبخندیست...دردهای بزرگ را نمیتوان گریست❤
اصن نفهمیدم کی,برش زد.وقتی بچه بدنیااومد دردا واقعا صفر شد ولی کل بدنم داشت میلرزید.وقتی گرفتن جلوم ...

خدارو شکر عزیزم تورو خدا شیرش میدی دعا کن منم باردار باشم یادت نره ها

💝لاحول ولا قوة الا بالله💝
اصن نفهمیدم کی,برش زد.وقتی بچه بدنیااومد دردا واقعا صفر شد ولی کل بدنم داشت میلرزید.وقتی گرفتن جلوم ...

خداروشکر عزیزم.ممنون که تجربت و برامون تعریف کردی.مبارک باشه 

تازه از حبس برگشتم🕵️‍♂️

به سلامتی

قدمش خیر باشه 

اسم دکتر و بیمارستانتون هم میشه بگین 

زن طلاییست که عاشق شدنش اجباریست ، همچو برگیست که گریان شدنش اخطار است ، مثل ماه است که در پرده  شب الماس است ، همچو خورشید زیبا شدنش تکرار است . 

بعدش یکم فشار دادم ک جفت خیییلی راحت سرخورد بیرون و بعدش شکممو فشاردادن ک خالی شه رحمم این قسمتشم یکم سخت بود.ولی خیلی بهتر بود.بخیه هامم درد نداشت اصن زدنش.مامای همراهم برام زیبایی هم بخیه زد خودش.

وزن اولیه۱۰۶،وزن فعلی۵۵.خدا ای همیشه با من❤در لبان ژکوند،در چهره مسیح بر صلیب،در چشمان چاپلین،لبخندیست...دردهای بزرگ را نمیتوان گریست❤
خدارو شکر عزیزم تورو خدا شیرش میدی دعا کن منم باردار باشم یادت نره ها

حتما حتما عزیزدلم

وزن اولیه۱۰۶،وزن فعلی۵۵.خدا ای همیشه با من❤در لبان ژکوند،در چهره مسیح بر صلیب،در چشمان چاپلین،لبخندیست...دردهای بزرگ را نمیتوان گریست❤

قدمش برات خیر باشه عزیزم


قبلا ،تمام لحظات خوشم با همسرم و پسرم رو استوری میزاشتم،بعد همش ناخودآگاه یهویی بحثمون میشد.یه شب شوهرم گفت چشممون کردن،دیگه استوری و پروفایل نزاشتم،الان خیلی وقته خوش خرم داریم زندگی میکنیم.

مبارک باشه عزیزم

مامای همراه مفید بود؟ هزینش چقدرشد؟

روی پیشونی فرشته ها نوشته، هرکی دختر داره جاش وسط بهشته👧👧👧😍😍😍😍😍😍 شکرت خداجونم بخاطر هدیه ای که بهم دادی❤❤❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792