لطفا تاپیک قبلمو بخونید اول
دیروز شوهرم رفت پیش فامیلاش باغ شبم موند منم تو خونه موندم ننها من شب از تنهایی خابیدن میترسم اونم میدونس ولی اصلابراش مهم نبود خیلی ناراحتم حالم بده نمیدونم چیکارکنم اصلادلم نمیخاد بهش حتی زنگ بزنم
حالافامیلاش چه فکرایی درموردمون میکنن😔😔