قضیه مال ده سال پیشه ،الان سی سالمه
اونا شهر دیگه هستن ،داداشم سربازی افتاده شهرشون و صبح داریم میریم اونجا
و چون یکی دیگه رو به من ترجیح داد البته با دو بهم زنی ننش و آخر عاقبتشم طلاق شد ،اینقدر به خودم رسیدم ،به بچه هام تیپ و ظاهر ،برداشت بد نکنید شوهرم رو خیلی دوست دارم ،به خاطر در آوردن چشم ننش
ریا نشه خوشگلم و بعد دوتا بچه وزنم ۵۸ روی فرم
یعنی دلم میخواد ننش رو ببینم فقط تو کف پیشرفت و ظاهرم بمونه ،ماشین شوهرم رو میبرم صبح ،میخوام خیلیم با ننش و خواهرش گرم بگیرم تا ضایع بشن
چون دوماه پیش که مامان بابام رفتن به داداشم سر بزنن رفتن خونه اونا ،میگه زن اون پسرش اصلا با مادرشوهرش اوکی نبود و سرش تو گوشی هیچکاری بلند نشد کمکشون بکنه
خدا ازش نگذره