واقعا دو روزه اومدم کلافه شدم،
شوهرم دو هفته رفته جنوب
من هفته اول تنها موندم راحت بخدا
هفته دوم به اصرار شوهرم اومدم خونه مادرم.... گفتم به کسی نگید من اینجام و نمیخوام بدونن شوهرم کجاس
آقا نمیدونید چه شد ... طفلی نه اینکه مادرم بخواد بگه یهو همه اومدن و زنگ زدن و حرف و حدیث که دخترشون زاییده اومده خونه مادرش!!!!!!!!!!
فکر کن چقدر سمی و فضول هستن خانوادشون...همینا باعث شدن من مراسمی عروسیم خراب بشن😭
خب به اونا چه ربطی داره
خب بدونن رفتی چ ایرادی داره
چقدر فضولن بخدا. آدم جرات نمیکنه خونه مادر پدرشم بره...بلا به دور
خوب بدونن خونه پدرته.مشکلش چیه؟
فضولن کلا، خودشون هر کار کنند به ادم نمیگن
منم دلم نمیخواد بهشون بگم چیکار میکنیم
برو خونه خودت خانوم خودت
هر چند آسون نباشه
خواهرم بیمارستان بستری شد سرماخوردکی شدید و عفونت
گفتن رفته بچه بکاره
اخه بگو نابغه هایه بیمارستلت دولتی ساده چ ب بچه کاشتن اخه اونم ی شهر کوچیک
سلام
عزیزم از الفاظ زشت استفاده نکنید بگید بیچاره شدم
دوم قبل از رفتن باید فکر شو میکردید الان دیگه عصبی شدن فایده ای نداره به فکر خودتون باشید و سعی کنید از شرایط لذت ببرید
