2777
2789

خانومای عزیزم . من مثل خواهر کوچیکه ی شمام، تو خونه ای بزرگ شدم که پدرم فقط کار میکرد تمام خریدا و مسئولیتای سنگین با مامانم بود ... مامانم الان همیشه دست درد و پا درد داره چون فرش ۱۲ متری کول میکرد ، خرید میکرد خورش تنها میاورد شعارشم این بود من خودم بهتر بلدم ، فرز ترم و بابا خستس و .... من و خواهرمم کموبیش اونجوری بودیم و فک میکردیم وظیفه زنه همه حمالیا ... بار بلند کردنا و... خلاصه من ازدواج کردم وارد خانواده ای شدم که خانوماش سنگین ترین چیزی که بلند میکردن کیف خودشون بود ... مهمونیا فقط غذارو میپختن ، اوردنش ، چیدنش ، جمع کردنش با مردا بود . میوه اوردن با مردا ، بشقاب گزاشتن و برداشتن با مردا . خانوما حتی جلو کسی دولا نمیشد چیزی تعارف کنن ... فک کنین ما که مهمونیامون بیشتر مهمونی مردا بود چون نیومدن مینشستن، ما میاوردیم میچیدیم ، میخوردن میرفتن کنار ... بقیع حمالیا با زنا بود .. انگار ما کارگریم اونا پادشاه .. 

خلاصه من شوکی که بهم وارد شد اینجا بود که مهمونی میرفتیم ، جاریام که بزرگترن و مادرشوهرم ساک لباساشون روهم که قرار بود بلند کنن همسداشون برمیداشتن :)

شوک بعدی وقتی بود که دیدم مادرشوهر و جاریام برنج مهمونی رو میخان آبکش کنن مردارو صدا میکنن ...

شوک بعدی این بود که دیدم مادرشوهرم یه کیلو پیاز و سیب زمینی رو که خریده میزاره پارکینگ به هرکدوم از پسراش که هستن میگه پارکینگ مونده (ینی سنگینه) برو بیار

شوک بعدی وقتی بود که دیدم من کیسه خرید دستمه میگفتن وااااای برنداااااااار کارِ مرداس ! و من اونجا فهمیدم چون تازه اومدم بلد نیستم و همسرم داره بدعادت میشه ! ینی خونه مامانش ، (عقد هستیم) چیزی میاورد مراقب بود نریزه اگر ریخت سرررررررریع جمع میکرد جارو میزد و دستمال میکشید چون مادرش حساس بود ! اما پیش من انگار من مامانشم میریخت من جمع میکردم !!!!!

اها مادرشوهرم ۶۷ سالشه اما شبیه ۳۵ ساله هاس ! یبار سرزده رفتیم از حموم اومده بود دیدیم پاچه هاشو داده بالا تا زانو 

ماستوخیار مالیده صورتش ، دستاش تا ارنج و پاهاش تا زانو !!!!! یا میوه میخوره پوستشو میزنه صورتش همونجا 

از من پوستش صافتره

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

و خونه ای که گرفتیمو چون بلد نبودم مثل خودشون باشم خودم کفشو تمیز کردم و کمردرد گرفتم وحشتناک باز همسرم گف معلومه کارنکردیا ! اینجا فهمیدم داری حمال میشی و این بدعادت شده !!!!!! وقتی فهمیدم خراب کردم که ۳هفته تو جا افتادم . و خونه ای ک کرفتیم اسانسور نداره من بار سنگینو گفتم کمک کنم همسرم ، خودم بلند کردم ۱ ماه خونریزی داشتم قطع نمیشد

اونجا به خودم اومدم گفتم مگه من چیم کمتره!؟؟؟؟ شروع کردم ، خونه که میرفتیم من حتی کیفمو نیدادم همسرم خودم میرفتم ، میگفتم من نمیتونم 

ایشونم ۴طبقه رو ۵ بار میرف میومد همه وسایلو بیاره ... الان اول راهم ولی شما اشتباه منو نکنین عزیزانم ! ادایی باشید ، این مردا اخرش طلبکار میشن الان مادرشوهرم انگار پرنسسه بخدا از من سالمتره مامانم ازش ۱۵ سال کوچیکتره همه جاش درد میکنه !

اتفاقا شما که همسرت عادت داشته مادر و بقیه خانوادشو می‌دیده کارت راحت بوده.. از همون اول مث خودشون میشدی

چه خوبن

کاربری ۱۷۱۹۲۸۲۷۸۲۹۲ م/ نیمچه آشپز 👩‍🍳 / خوره ی فیلم و سریال🎬📽 / TRX 🤸🏻‍♀️ / در صلح 🧘🏼‍♀️ 

از اونجایی که به حقوق برابر معتقدم این مدل رفتارها رو نمی‌پسندم ترجیح میدم مستقل باشم البته نظر خانو ...

قشنگم من خودم اونجوری بزرگ شدم ... الان همون جاریام و مادرشوهر ک دست به سیاه سفید نمیزنن همسراشون میگن پاتو زمین نزار بزار رو چشمای ما ! یبار من چیز سنگین دستم بود همه شون گفتن وااااااایییییییی چرا شمااااااا؟ ندیدا بودن 

انقدم عزیزن الان خانوماشون 

تایید میکنم ولی ازونور بومم نیفتیم خوبه

افرییین .حرفت درسته. خانوم دیدم انقد خودشو ب نتونستن زده ببخشید انگار‌ وااقعا کارش فقط‌‌دنیا‌اوردنو شیردادن بود.فکر میکرد چون اینکارو کرده دیگه تمااام.  هممممممممه کارارو تا‌چندسال بقیه میکردن . ی چیز زشتی بود 

parasoo1989@
قشنگم من خودم اونجوری بزرگ شدم ... الان همون جاریام و مادرشوهر ک دست به سیاه سفید نمیزنن همسراشون می ...

من همه کارهامو خودم میکنم یعنی کلا چون من از خیلی کوچکی پدرم فوت کرده عادت دارم ولی والا الآنم با اینکه همه کارهامو خودم میکنم بازم خیلی عزیزم 

اینم یادم رفت بگم ، جاریم ماشالله قبل از ازدواج ۱۰ سال تنها تهران زندگی کرد ازدواج کرد اولا مثل مردا بود الان ولی نازک ناااااااااارنجی! جنگ شد همسرشو مجبور میکرد هرررررروز ببرتش کرج خونه دخترداییش میگف اونجا اروم تره ، ۴صبح برمیگشتن میرفتن سرکار ، دوباره هررررروز ۱۲ روز به همین منوال :) اونوقت من اگر بودم میگفتم خسته میشی من میمونم همون تهران :))) 

مادرشوهرم این مدلی..یعنی پسراش وهمسرش فقط  می‌خوابیدند ومیخوردن وسرکار میرفتن..به جز همسرم که خودم بهش یاد دادم ودرست شد.

مثلا میریم شهرستان همشون نشستن اونوقت مادرشوهرم‌میره تو گرما تو حیاط کباب میکنه ..الان دختر خودش هم کپی مادرش شده..از خریدخونه و بردن بچه ها به مدرسه وآوردن گرفته تا...

مادرشوهرم صفر تا صد همه چی باخودش ازنان پختن وخرید گرفته تا..

وقتی میاد خونمون همسرم حتی اگه بخواد یه کانال تلویزیون عوض کنه میگه نه بزار خودم عوض کنم..



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

عمل بینی

مهسا_1370 | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز