الان یه ساله تو عقدیم خیلی خیلی اخلاف داریم
شوهرم پارانوئیدیه که این اخلاقشو بزور دارم کنار میام، یه خونواده ی گدا صفت داره که وضع مالی خیلی خوبی دارن ولی یه ریالم خرج نمیکنن و چشمشونو دوختن به جیب ما در حالیکه ما خودمون الان میخوایم پول جمع کنیم بریم سر خونه زندگیمون، تا میخواد یروز تعطیل بشه شوهرم میگه جمع کن با مامانم اینا بریم دهات(یه خونه دارن تو دهات که عاشق اونجاست) وقتی هم که میریم اونجا کل خرج خرد و خوراک با ماست و منم کلفتی مادرشو میکنم آخرم چندتا متلک مینداره و برمیگردیم خونه خودمون، شوهرم اصلا نمیتونه از اون فرهنگ قدیمی که معتقده عروس و پسر باید در اختیار پدرشوهر و مادرشوهر باشن،بیرون بیاد و ما واقعا هیچ تفریح و سفر دوتایی نداریم و همه جا باید اونارو هم ببریم و خرجشونو بدیم، دیگه نمیتونم تحمل کنم و یبار سه سال پیش تو عقد جدا شده بودم و الانم این شانس منه دوباره