حال نوشتن ندارم دو دلم اخه تو زندگی که ادم شوهرش براش جلو کسی احترامش رو نگه نمیداره دیگه ناراحتیش برا چیه
قضیه مال پری روزه قرار بود با شوهرم بریم بیرون رفتم در مغازش با این وضع حاملگیم دیدم نیس نمیتونستم سرپا وایستم برگشتم یجایی نشستم همون موقع یکی از دوستام زنگید نیم ساعتی طول کشید ی نگا ب گوشی کردم دیدم شوعرم اومده پشت خطی قط ک کردم زنگیدو کلی بدو بیراه و فحش
دیگ گوشیمو گرفته بود خانوادمم زنگیده بودن نگرانم شده بودن
دیروز شانسی خواهرش اومده بود نهار خونمون زنگید ب شوهرم گفت خانومت میگع کی نهار میای برگشت بهش میگه برین گور بابای فلانی
زنگیدم اتوبوس ک امروز بزارتم اتوبوس ک برم با بچه تو شکم خال ندارم وسیله جم کنم اگ نبرد هم خودم اسنپ بگیرم ...شما بودین چکار میکردین