آقا این پسر ماه سوم پیام داد مامانم ک من قصدم جدیه ۲۷سالشم هست
مامانم برگشت نه این باباش معتاده این خوب نیس این به دردت نمیخوره من دلم واست میسوزه نمیخا
آقا باز دوس پسرم با من موند
بعد ی چندبار دیگ اینا باهم حرف زدن باز ماملنم اینارو گفته ک دختر من خوب نیس چرا میخوایش به درد ازدواج نمیخوره و ال و بل
بعد دو سال باز مامانم پیام داده ک کمتر به من پیام بده دوس پسرم ک ادب شمممممم
بعد دوس پسرم دیگ دعواشون میشه باهم
میگه چرا دو سال من و مسخره کردید همش میگید برو برو این خوب نیس
من مگ معتادم الافم بیکارم
ماملنم میگ خیلی حاضر جوابی اینم میگ ادب به سن و سال و بزرگی نیس
دیگ مامانم یه شهر دیگس به دوس پسرم میگ اره آدمای شهر شما به درد نمیخوره دوس پسرم میگ شهر شما هم به دعا و جادو معروفند
همش مامانم به دوس پسرم میگفت این باباش معتاده ما زندگیمون خوب نیس میخای بیای
دوس پسرم میگ این همه به دخترت گیر میدی فکر زندگیت باش پس با شوهرت باش این خودش نخواسته ک بیاد انقدر گیر میدید و اذیت میکنید
من میدونم دوس پسرم جواب داده بی ادب بوده
ولی بنظرتون حق با مامانمه یا دوس پسرم
از دست مامانم کلافم الان میگم رشته مورد علاقمو نیوردم خودم میرم کار از پول خودم باز بمونم پشت کنکورمیگ نمیزارم یا میری دانشگاه یا شوهر کن خونه شوهرت بخون
خب من اخه چیکار کنم هوف