خودم بچه میخواستم ولی سر اولی اذیتم کرد گفتم دیگ نمیارم هیچوقت
بعد گفت بخاطر امنیت مالی خودت برات خونه و ماشین میخرم بچه هم دو سالش شد یک بوتیک بزرگ واست میذارم که فکر نکنی چیزی ازت کم شده و تو اذیت شدی و من تو ارامش
زد بنامم ی مدت پیشگیری کردم بگم بچه دار نمیشم
بعد دلم برا بچه اولم سوخت
بعد آوردم اونم چی بعد یکسال
ولی اخلاقش عوض شده
حس میکنم سرد شده
🤷♀️
چه عجیب زندگی میکنین شماها
چه عجیب
بحث باج نبود خودش میدونست برام سخته بشینم کار نکنم از اون پول بگیرم قبلا طلاهامم بهش داده بودم فردا یک درصد زبونم لال اتفاقی برای شوهرم میفتاد با دوتا بچه میرفتم گدایی؟فکر کردی خونواده شوهر میذارن بشینی خونه شوهرت اگه یک دقیقه شوهر آدم نباشه؟
عزیزم من نه واسه پول بچه آوردم نه هیچی اون خونه هم برای خود بچه هاست ماشین هم برای آسایش بچه ها
فقط وقتی دایی شوهرم فوت شد چون زنش مهریه نداشت مادرشوهرش سهم مادرشو گرفت خدا شاهده روز مردن داییش ماشینو سریع انداختن تو حیاط که زن و بچش دست نزنن
عمر دست خداست شاید من زودتر مردم که مال شوهرم و بچه ها اگر شوهرم چیزیش بشه باید برم گدایی
نباید آینده ای باشه که امنیت داشته باشیم؟
زد بنامت ؟! دیگه اخلاقش اصلا مهم نیست
