خیانتش جوری اعصابمو ریخته بهم هنه بدی هاش باهم فقط داره یادم میاد
تو اولین مسافرت باهم رفتیم بیرون همیشه ی خدا ک اقا کارتش جا مونده بود!اینا ب کنار!داشتیم میگشتیم یهو سر اینکه چرا رفتیم تو فلان مغازه جوری اعصابمو بهم ریخت و حرفهای درشت و غر غر کرد که اشک من تو خیابون درومد عین چی داشتم گریه میکردم بعد یهو منو ول کرد تند تند جلو جلو با فاصله میرفت قیافشم عصبانی کرده بود منم همینطوری گریه میکردم مثل این بیچاره ها پشت سرش میرفتم با گریه بعد اون انگار ن انگار!یه فحش خیلی بدم داد تازه اخرش بهم ...چرا موندم اخه...همونجا باید تمومش میکردم نه وایستم تا الان خیانت ببینم بعد تموم کنم