وای اسی من برعکس توام خیلی مظلومم و دخدر ارومیم بقران مننم مث تو وقتی تو جمعی هستیم میگم یا خدا الان چی میخاد بگه ینی ابروی من بره بخاطر همین اصلااا جمعا نمیرم دیشبم بدجور دعوامون شد تصمیم دارم کلا باهاش حرف نزنم دیگ مریض روحی شدم
بخدا من از حق خودم از خدا نمیگذرم باید خدایی باشه و جواب اینهمه عذاب و ناراحتی منو بده ک نقشی درش نداشتم منم دلم میخاس مث بقیه پدرا پدرم منم تاز دخدرشو بخره پول بده گردش ببره طلا بخره این حتی ی دکترم نبرده منو کلی ام بابتش خجالت میکشم