هوووووراااا یک ساعت پیش تاپیک زدم نزدیکیای خونشون دلم انقد گرفت شوهرم گفت چیشده دیگه جواب ندادم تا رفتیم تو سگ خانم رفتم تو فاز جواب سلام نداد فقط برادرشو بوسید اونم گفت دلبر سلام کرد مثل گاو زل زد خواست چای و اینا بیاره برادرش گفت ی سر اومدم ببینمتون داریم میریم خرید امشب نیستیم زنگ زدم دختر شوهرم بعد خرید شام میریم خونه اون بازم گریه کردم