2777
2789

۴۰ سالو رد کرده و تو آرزوی ازدواجه خواستگار هم ندیدم داشته باشه شب و روز در حال دعا خون نه بلکه ازدواج گنه 

اوایل که ازدواج کردم فکر کردم آدم خوبیه دنبال شوهر بودیم واسش چندتاهم خواستگار خواستیم بیارییم واسش مادرشوهرم ناز کرد 

آره دیگه خلاصه سر عروسی من از حسادت داشت می‌ترسید یه دعوایی راه انداخت بیا و ببین عذاب نموند که نده  و میگفت باید طلاق بگیرین خلاصه بعد ماه ها اذیت موفق نشد 

الان مدت خیلی زیادی گذشته از اون ماجرا 

ولی دل من هنوز باهاش صاف نیست جز اون مادرشوهرم بقیه خانواده شوهرم حتی خودش هم خوبی در حقم نکردن عذابم دادن

حالا فامیلم میگفت فامیلمون زنش جدا شده یه بچه داره بنظرت خواهرشوهرتو معرفی کنم ده سال هم حداقل از خواهرشوهرم کوچیک تره فعلا چیزی نگفتم

اگه بیاد این عفریته سریه بله رو میگه کل خانوادش دولا راست میشن بلکه بگیرتش 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

والا نمیدونم برا منم پیش اومده

بستگی به اخلاقیاتش داره پس فردا بد باشه 

بگه تو معرفی‌کردی

بکو به شوهرت این شرایطه

خودت مطرح کن

من نمیتونم پس فردا باهم بد شدن جواب بدم

جواب این بدیایی که هم خواهرشوهرت کرده خدا ازش میگیره

شما هم کم در حقش بدی نمیکنی هااا

حق ندارم بنظرت ؟

بعد من بدی نکردم من فقط در حقش نمیتونم خوبی کنم 

تا حالا هم هر کی از فامیلام خواسته واسطه ازدواجش بشه گفتم نشید 

چون تو فامیلای من دلال ازدواج زیاده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز