یکیشون یک سال و نیمشه اون یکی ۴ سال هی بزرگه میاد حسودی میکنه به کوچیکه وقتی مامانم بغلش کرده از تو بغلش میکشتش بعدش باید گریه دوتاشونو آروم کنیم خسته شدم دیگه یا بزرگه دائم بهونه های الکی میگیره و فلان چیزو میخواد با مامانم دو دقیقه می‌ره بیرون با گریه بر میگرده مامانم براش میخره گریه میکنه میگه نه نمی‌گیرم بازم گریه میکنه از ساعت ۱۰ صبح تا ۸ شب میاره اینجا ول میکنه خیلی حرصمو درمیاره زن داداشمم کاش داداشم دوتا محکم میزد تو گوشش می‌گفت بتمرگ سرجات بچه خانم بزرگ کن نمیخواد بری سرکار کاشششششش از همه زن های شاغل و بی مسئولیت متنفرمممممم.تازه عفریته خانم آخرش طلبکارم میشه مثلا یبار واسه بچه های کارتون گذاشته بودیم نگاه کنن یهو از در پرید اومد که ای وای چرا گذاشتین کوچیکه کارتون نگاه کنههههههههههههه زنیکه علافففففففففف باز فردا به من زنگ میزنه عزیزم بیا بچه هارو بگیررررر درددددددد بخدا خدا از زنای شاغل نمی‌گذره
اروم باش
بهش بگو اذیت میکنن نمیرسی نگه داری
وا حق داری بگو بزرگه رو بزاره مهد زیادم گه نخوره دیگه وفتی بچه رو میزاره اونجا نمیتونن واسه هرچیزی زنگ بزنن ازش اجازه بگیرن
حق داری واقعا
اکثرن شاغل ها بی مسئولیت هستن توی خونه
چقد بد یچیزی هم بگین المشنگه به پا میشه
مجبور کنید بزرگه رو بزاره مهد کوچیک که تنها باشه عالی
وای چقدر سخته هرررروز بچه داری،حالا حقوقشم به شما میده یافقط دردسرش واسه شماست؟؟مادرت به برادرت بگه من دیگه نمیتونم نگه دارم
مادرشوهر من هی میگه بچه بیارید و بچه زیاد خوبه و...
منم تصمیم گرفتم مثل زنداداش شما بچه‌هام را ببرم بندازم ور دلش تا دیگه گوه اضافه نخوره.
حیف که بچه‌هام گناه دارن و اذیت میشن
خب مامانت میتونه قبول‌شون نکنه
داداشت براشون پرستار بگیره مث خواهرمن ک بچش ی مدت پرستار داشت
الان ک بزرگتر شده اذیتی نداره پیش مامانم میمونه
عزیزم اونا بچه های داداشتن غریبه نیستن
ولی اگر خیلی اذیتی به برادرت بگو
و یا با زنداداشت سرد باش و بی محلی کن یا یه بهونه ای بیار برا نگه نداشتن بچه ها
چه مسخره
اینقد شاغل بودن و دوست داره دیگه هر روز بچه آوردنش چی بوده
شما سرکار نمیری؟
