خالم و مادربزرگ شوهرم دختر عموهستن ارتباطی ندارن در حد سلام اینا حالا رو حساب ازدواج ما خالم خواسته به خاطر من ی سلامی کرده باشه امروز که رفتم خونه خالم برگشت گفت تو خیابون مادربزرگ شوهرمو دیده سلام کرده خالم بعد مادربزرگ شوهرم گفته برو تو دیگه کی هستی برو نمیخوام ببینمت خالم میگفت شوکه شدم بعد خالم تازه پسرشو ازدست داده جای حال احوال کردنش اینجوری حرف میزنه مگه خالم مالشو خورده حداقل به خاطر من درست حسابی سلام میکرد چرا آبروی منو مادربزرگ شوهرم برده منو کوچیک کرده .... کارش خیلی بد بود منم جوابی نداشتن به خالم بدم نمیدونم به شوهرم بگم یا نه از مادربزرگش خیلی بدم آمد