از بچگی کلی کار کردم بالا پایین زندگیو دیدم چشیدم از ۱۲سالگی از ساخت انگشتر گل دستبند انلاین شاپ لباس فروشی دستیاری کار تو کافه و.....تا الان
خانوادم اوتا خواهر بزرگ و کوچیکمو میبینن من که سومیم اصلا انگار وجود ندارم حتی وقتی خانوادم زندن اونا ارثو بالا کشیدن جلوشون دعوا میکنن اما مامان بابام دوسشون دارن خوشحالن میخندن به من چیزی ندادن گفتم فدا سرشون من اینچیزارو نمیخوام مامان بابا سالم باشن
اما خسته شدم از اینکه مقایسه کنن منو و خودشونم نزارن کاریو انجام بدم حتی حمایت نمیکنن فقد اگه دختر همسایه یا فامیل دقیقا همونو انجام بده میکوبن سر من که تو بی عرضه ای فلانیو ببین
من از بچگی علاقم با میکاپ بوده و از همون اول بدون اموزش خودمو خاهرامو برا عروسیا جوری اماده میکردم که همه ادرس ارایشگاه میپرسیدن ازمون خیلی همه میگن استعداد داری
الان یجا تو بندر پیدا کردم میخوام برم برا اموزش و گرفتن مدرک که بهم افتخار کنن کمک خرجم باشم براشون
حتی پولشم خیلیه میگم جهنم کار میکنم خودم در میارم درحالی که خواهرم ۴۵ملیون دیروز لپ تاپ خریدن براش با اینکه شوهرش باید بگیره
تو کل زندگیم ناحقی بوده الان میگن نمیزاریم تنها بری خب این درست
میگم خونه فامیل میمونم کلاسم ۴روزه هست همش باید برم وگرنه ماه بعد چند برابر پولش میشع میگن اگه فامیل داری مشکلی نداریم برو بمون بعد تموم شد بیا
خلاصه من
دختر عمه
پسر عموم
و داییم
اونجا خونه دارن همونجان مخالفت میکنن میگن یکیش برادر مجرد تو خونه داره یکی پسر مجرد
شما بگین راهنمایی کنید توروخدا من میخوام یه راه باز شه میخوام زندگی کنم خسته شدم بقران دیگه نمیدونم به کی بگم
حتی یه دوستم ندارم زنگ بزنم گریه کنم
اخرین راهم کمک از شما بود لطفا بگین چیکار کنم که بتونم برم