یه دختره هست اشناست با یکی نامزد کرده یه ۲ سالی میشه
پریشب اصرار کرد بریم بیرون نامزدمم هست منم رفتم
بعد نامزدش هی میگفت اول قیمتارو ببین 😐خیلی دیدمش پسره رو ولی تاحالا باهاشون بیرون نرفته بودم چیزی بخوریم ، حالا پسره وضعش خوباااا ، میلیاردر نیست ولی وضعش خوبه ۳ تا مغازه داره تولیدی لباس داره خونه ش قلهک
وای انقد گدا بود انقد گدا بود بعد دختره هم داشت ارزونترینارو نگاه میکرد
دختره وضع مالیش خوب نیست
یدونه سیب زمینی ۱۹۰ بود نگرفت با غذا گفت ولش کن ۴ تا دونه سیب زمینی میذارن خداتومن پول میگیرن 😐
من گفتم من میگیرم مهمون من
بعد پسره گفت ن ما نمبخوریم
هی حساب میکرد پسره ببینه غذاشون چقد درمیاد
منم پول غذامو خودم حساب کردم از اولم نمبخواستم کس دیگه حساب کنه
ولی اگه من جای اون دختره بودم خیلی بهم برمیخورد یعنی اینجوری بودم ک از گوشام داشت دود میزد بیرون