نه توی درس اینطور که میخواستم بودم، نه توی کار نه ازدواج
الان بیکارم آزمون دادم پارسال رد شدم، خیاطی انجام میدم مشتری ندارم کارم تمیزه
ازدواج کردم یه شوهر بداخلاق که نمیشه باهاش حرف زد نصیبم شدم
دوست دارم سر بذارم به کوهی جایی و یه چندروز تنها باشم، نه بچه باشه پیشم نه شوهر
هیچکاریمممم خوب پیش نمیره از خودم متنفرممممم
اینم بگم که داداشم بنده خدا هم عین منه ،همه فن حریفه و بیکاره