عادت داره با محصولات غذایی حرف میزنه. مثلا تو فروشگاه که میریم، روبروی کنسروها وای میسه با یک قوطی تن ماهی صحبت میکنه: کیفیتت خوبه؟ بخرمت؟ دوس داری خریدمت چیکارت کنم؟ بخورمت؟ از کدوم اقیانوس رسیدی اینجا؟ سفر خوش گذشت؟...
یا مثلا وقتی شیر فاسد میشه بهش میگه: اوضاع تو خیلی خرابه. چیشد فاسد شدی؟ خونوادت بد بودن یا کلا محیط زندگیت خوب نبود؟...
یا همین امروز با یه سیب صحبت میکرد بش میگفت: چقده تو نازی ماشالا بهتر از پیازی ماشالا بعد رو کرد به پیازا بهشون چشمک زد که مثلا ناراحت نشن. بعدم دیدم رفت پیازارو بغلشون کرد و میگفت شوخی کردما.
یا یه بار داشتم سیب زمینی خرد میکردم اومد اشک ریخت براشون و باهاشون حرف میزد: متاسفم متاسفم ما رو ببخشید ما شما رو میخوریم تا شما به آرامش برسید. شما به زندگی جاودانه میرید....
روز تولدشم یک خیارو سوار ماشین کرد اون خیاره صندلی جلو نشست من عقب باهم رفتیم رستوران و اون خیاره هم نشوند روی یه صندلی جداگونه ازش پرسید چی دوس داری؟ بعد براش سالاد بدون خیار سفارش داد.
کسی هست مورد اینطوری تو فامیلشون داشته باشه؟
اینم بگم آقام اصلا مشکلی چیزی نداره و بهترین آقای دنیاست. فقط این عادتش یکم عجیبه.