من کنار همسرم دراز کشیدم
دخترم ۸سالشه
گفت من و بغل کن
بابا ته تهش یه غریبه بوده که یه روز باهاش ازدواج کردی
ولی من بچتم از تو دلت اومدم
حرفش من و برد تو فکر!
مخصوصا که همسرم بعدش یه چیزی گفت برای اولین بار دلم شکست
حس کردم راست میگه بچم
چی گفت مگه
چی گفت
ببین بچه به چیا فکر کرده
🥺🥺
چی گفت
خب اگه شوهرت نبود بچتم نبود کجا غریبه میشه شوهرت
بچه نیس دیگه بالغ تراز منو توعه😂
بچه این سنی و این حرفا؟!
الان اصرار کنیم که بگی چی گفت
آخه بچه به این کوچیکی چه حرف‌هایی 😐
عزیزمممممم راست میگههههههه😭😭😭 تو مادرشی اون بچه ی توعه
ممکنه یک روز بدترین خطا ازت سر بزنه و شوهرت ازت متنفر شه یا تو ازش متنفر شی خدایی نکرده
ولی هیچوقت هیچوقت
تحت هیچ شرایطی حتی با بدترین کار
نه بچه از چشم مادر میفته
نه مادر از چشم بچه
تا ابد تا آخرین نفس این عشق مقدس میمونه و پاک
شاید دخترت حسودی کرده بیشتر بغلش کن ولی بزار عشق بین شما دوتا هم ببینه بهش بگو که اینجور نیست اگه بابا نبوده تو هم نبودی نقش بابا هم مهمه هر دو تو تربیت بچه کمک کنین
مگه چی گفت
میگفتی بچه جون برو اونور
اگه بابات نبود تو الان اینجا نبودی بلبل زبونی کنی 😆
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
