بعد من پنجره باز کردم گفتم میخواد بشوری
ب چه حقی ب خانواده من توهین کردی
من عادتمه صدام رو بالا میبرم و دست و پامو شروع به لرزیدن میکنه
بعد اون هی گفت بیشعوری که با من اینجوری حرف میزنی..با مادرت اینجوری حرف میزنی
گفتم به اسم بزرگتری هر حرفی میزنی انتظار داری من کوچیکتر ساکت باشم
الان فقط از همسایه دیگمون خجالت میکشم، چون مرده و زنش نیست و فامیل شوهرم...نمیتونم قانعش کنم که این خانوم چی گفته که من صدام بالا رفته
همه فکر میکنن چون سنش بالاست حتما تقصیر من جوون بوده