سلام
حرفم صرفا درد و دله
خداروشکر من زندگی خوبی دارم دستم به دهنم میرسه شوهرم عاشقمه دوستم داره با بچه و شوهرم زندگی خوبی داریم
من با تمام کم وکاستی های خانوادم دوسشون دارم و احترامشون رو دارم من بچم یکسالس به شدت فضول و دست تنهام ولی خواهرم مدام میگه تو خسیسی چون ما رو دعوت نمیکنی فلان چیز نمیاری برای مامان اینا چرا برامون ولیمه نمیدی درحالی که من سالی ۳.۴بار مهمانی میدم و اینکه مادرم اینا خداروشکر وضعشون خیلی خوبه نیازی ندارن منم همیشه تو مناسبت ها کادو میدم الان خونه عموم از مشهد اومدن برای محرم هیئت دارن همه دعوتشون کردن منم وقتی بابام دعوتشون کرد منم دعوت کرد همون روز خواهرم و شوهرش گفتن دعوتی بعدی خونه شما درحالی که اصلا نظر ما رو نخواسته بودن توی جمع گفتن یهو هی هم میگفتن نزنید زیرش فرار نکنید بماند که خواهرم مهمانی نداد شوهرم همون روز عصر رفت کلی گوشت و جوجه خرید تیکه کرد الان فردا موقع مهمونیه فهمیدم بابام نیست شوهر خواهرم ماموریته خونه عموم احتمالا عصر پرواز دارن من موندم و کلی غذا حس بدی بهم دست داده انگار فقط میخواستن تلکه کنن ما رو یا بندازمون تو خرج درحالی که اینا برای ما پول خورده ولی من واقعا از ریخت و پاش و کار زیاد خستم