شوهرم وقتی نیستیم کلید خونه رو مژده به برادرش و دوستاش
بماند که چه دعواهاییکردیم
چندین بار اومدم خونه دیدم دستمال کاغذی انداختن کف حمام و توالت یا نوار بهداشتی کثیف تو سطل زباله دستشویی
منم از ناراحتی کل سطل زباله های خونه انداختم دور
چندین بار همچین اتفاقاتی افتاده
تریاک میکشه یا رفیقاشو میاره خونه تریاک میکشن چند باری جلوی بچه ها خودم بساطشونو جمع کردم
ماه پیش رفتم خونه پدرم قهر که هیچ کس باهام همکاری نکرد حتی خواهرم حاضر نشد دو روز برم خونش
تا دوهفته پیش رفته بودیم مسافرت وقتی برگشتم بازم آثارشون بود حتی کیف لوازم آرایشیمم برده بودن
قبلا هم تو ماشین وسیله آرایشی دیذم که شوهرم گفت مال من نیست و چون ماشین با برادرش شریکیه منم چیزی نگفتم ولی اون حرفای بدی زد
گفت که ماشین مال هموناییه که وسیله توش جا میزارن
دو هفته ی خونه ی مادرشوهرم خالیه شوهرم و رفیقاش همش اونحان حتی چندین شب برا خواب هم همونجا موند
تا دوروز پیش رفتم خونه مادرش جفتمونه .رفتم لباس بشورم دیدم دوکارتن قرص اورژانسی که خالی هم هست انداخته بود تو منقل
دعوای بدی کردیم میگه برو خونه پدرت اما من دوماهه با خونه پدرم حرف نمیزنم و کسی رو ندارم
پریروز قرص خوردم ولی فهمید و کلی آبلیمو ریخت تو گلوم و فقط معده درد و دل دردش مونده برام
امروز خواهرم زنگ زد بهش گفتم اصلا اهمیتی نداد حتی ی اشاره کوچیکم به این موضوع نکرد