یه پسر دو ساله دارم و یه توراهی . ناشکری نمیکنم اما واقعا دیگه خسته شدم. کشش ندارم . دلم میخواد گاهی برای خودم باشم . وقت نمیکنم موهامو شونه کنم . همش میگه یا باهام بازی کنید یا سرپا منو بچرخانید . هی بستنی میخواد . باقیمانده آبش رو میریزه زمین . میخوام داد میزنم اما وقتایی دیگه کاسه صبرم لبریز میشه . امروز بغل میخواس و باباش نبود . بغل نکردم . نزدیک یک ساعت گریه و دیگه صداش خروسی شد و ورنسکه میرفت . حالا هم با باباش تو اتاق مشغوله اما آنقدر منو خسته کرده که جون ندارم از جام بلند شم و با سر و وضع خونه و خودم رسیدگی کنم و کارای شخصیمو انجام بدم . دیگه درمانده شدم . اون روز دو ساعت دو بغل چرخوندم فشارم افتاد...