داشتیم میرفتیم هیئت بعد اونو دخترخالم اونور کوچه بودن یه ماشین داشت از پشت میومد سمت اونا میخاست پارک کنه من با یه لحن اروم گفتم بیا اینور ماشین میخاد رد شه همون لحظه با لحن بدی گفت دفعه اخرت باشه برا من ادای کنتلگرا رو در میاری یبار دیگه همچین غلطی بکنی میندازمت زیر چرخای این ماشین واقعا دهنم قفل کرد حالم ازش بهم میخوره