2777
2789
عنوان

میخام زنگ بزنم به خواهرشوهرم بگم

444 بازدید | 31 پست

این خواهرشوهرم هر وقت من و جاری هام رو تو جمع میبینه واسه خودشیرینی و مسخره بازی تحقیرمون میکنه.منم بلد نیستم تو جمع حاضر جواب باشم از اینطرف هم دوس ندارم درگیری فکری بیارم واسه شوهرم چون میدونم من یه چیزی بگم گله کنم اونا سریع گزارش میدن به شوهرم که زنت اینو گفته.حالا دیروزم تو جمع میگفت یا بچه سومت رو بیار یا طلاقت میدیم بفرما برو خونه بابات.حالا میخام الان بهش زنگ بزنم بگم از این طرز حرف زدن و شوخی هاش ناراحت میشم و دیگه هم نمیرم خونه باباش چون میدونم نرم دلشون واسه پسرشون میسوزه بخاطر اونم شده میخام یبارم شده حرفمو بزنم .به نظرتون اشتباه میکنم یا نه چی بگم بهش...خیلی تو زندگیم سر میکشن 

ای کاش بگی و خجالت نکشی من باشم قشنگ میشورم میزارم کنار از این طدفم زودتر گزارش میدم ب شوهر الانم بهتره پیش شوهرت گریه کنی و این حرف رو بگی چنان ازشون بد بگو تا شوهرت پشتت بیاد

راستی دیدن این متن بی دلیل نیست تاپیک آخرم نذر ذکر یاحسین"ع" حتی یه دونه شرکت کن انشاالله حاجت روا شی🖤وقت زیادی ام نمیبره

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اولا زنگ نزن

دوما شوهرت باید شعور داشته باشه

سوما دیگه اصلا نرو اونجا 

نمیدونم شماها چرا میرید جمع های که تحقیر میشید باو من جمعی باشه حس کنم سبک زندگیشون هم متفاوته باهام نمیرم چون راحت نیستم 

همون موقع باید جواب میدادی و میگفتی اولاکسی که باید طلاق بده یا نده تو نیسی پس دهنت را ببند و بچه دار شدن یا نشدن من مربوط به من و شوهرم هست پس سرت را از خشتک ما بیار بیرون بعد هم میخندیدی

بدون درد و خونریزی م ی ر ی د ی بهش 

ای کاش بگی و خجالت نکشی من باشم قشنگ میشورم میزارم کنار از این طدفم زودتر گزارش میدم ب شوهر الانم به ...

نمیخام شوهرم درگیری فکری داشته باشه معده اش عصبیه حالش بد میشه الانم ازم دوره که بخام بگم.قبلا ها بهش میگفتم میگفت جوابشونو بده خودت به من نگو.چون میشناستشون.

حالا میخام خیلی آروم بهشون بگم دیگه نمیام طرفتون و واسه اولین بار بعد از ده سال ازدواجم بهشون گله کنم.من فقط نگرانیم شوهرمه چون بخاطر یسری مسائل زندگیمون از لحاظ عاطفی تازه داره جون میگیره نمیخام اینا دوباره باعث شن زندگیم سرد بشه.واسه همینم میخام با آرامش بگم وگرنه بد بودن و بد گفتن آسونه

حتی بین جاری ها هم فرق میزارن.بین بچه هامون هم همینطور.



خانواده شوهر همیشه بین جاریها وبچه فرق میزارن اول اینکه با ایم مسئله کنار بیا.

دوم اینکه تو تنهایی خودت تمرین کن وآماده باش جواب بدی وحقتو همون موقع بگیری 

چون اگه تلفن بزنی خواهر شوهرت خیلی خوشحال میشه که موفق شده حالتو بگیره وبعد اینکه در ظاهر منکر میشه بهت متلک گفته وتوجیح میکنه .ولی شما حسابی خوشحالش میکنی

سنش خیلی از من بیشتره.میگم زنگ بزنم که حداقل بدونن دیگه مثل قبل ساکت نمیشینم و چیزی که ازش میترسن اینه داداششون رو نبینن دیگه.میگم دفه دیگه پامو اونجا نمیزارم خودشون میدونن شوهرم بدون من ثانیه ای اونجا نمیره

تا اونجایی که میتونی ارتباطت رو کم کن

با حرف و گلایه ادم بشو نیستن

 ☆پیکرتراش پیرم و با تیشۀ خیال یک شب تو را ز مرمر شعر آفریده‌ام□° 🤍 «اللهم ارح کل قلب لایعلم بوجعها الا انت.» خداوندا آرام کن قلبی را که جز تو کسی به دردش آگاه نیست.✨بعضی از تاپیک‌ها واسه خودم نیست دوستان کارآگاه نشید لطفا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز