مامان بدبختم یسری برای ختم مامان بزرگم که همه ی فک و فامیلا ریختن خونه ما ۳ ماه تابستون شب و روز غذا درست کرد یعنی مونده بودم چجوریم غر نمیزد و جدیدم غذا میزاشت، مثلاً ماکارونی میزاشت شام ناهار قرمه سبزی، فرداش کباب سفارش میدادیم برنج میزاشت، شبش قیمه میزاشت،و ....
دل نمیشکستم،مراعات میکردم،مهربانی میکردم ،احترام میگذاشتم و به این خیال بودم هر طور رفتار کنی همانطور نیز با تو رفتار میشود ،اما نمی دانستم که رفتار هر شخصی انعکاس درونش است نه انعکاس رفتار مَن ،حتی اگر در صادقانه و خالصانه ترین حالت خودت باشی بازهم ممکن است از پشت خنجر بخوری.