لطفا عجله نکنید.
شوهر من یه شهر دیگه کار می‌کنه ،یکی از همکارانش که یکی دوبار خانوادگی بیرون همو دیده بودیم اومده بودن شهر ما خونه ببینن برای خریدن.زنگ زد به همسر من که بیا با هم بریم ،(هم برای احترام به همسرم چون همسرم رئیسشه و هم به خاطر اینکه همسرم خیلی زرنگی و از معامله سر در میاره )
ادامه داره
خب
من دیدم هوا گرمه ،به همسرم گفتم تعارف کن بیان اینجا یه شربت بخورم ،بچه اشون رو بزارن پیش من ،شما برید و برگردید من شام درست میکنم
کامل شد منم لایک
خلاصه اومدن.
وقت رفتن ،خانمش اصرار کرد شما هم بیا ،تو مسایل زنانه مثل آشپزخانه و کمد دیواری نظر بده.
ما هم بچه ها رو بردیم خانه بازی ،و باهم رفتیم خونه ببینیم
لایک
🦦
خونه ای که دیدیم ،اتاق پذیراییش یه سبک خاصی داشت.وسطش یه پله میخورد می‌رفت بالاتر
صاحب خونه گفت ما به این قسمت پذیرایی میگیم شاه نشین.بزرگترای مجلس اینجا میشینن
خانمه با صدای آروم به شوهرش گفت ،ما باید بگیم باجناق نشین ،چون شما باجناق ها همیشه با هم هستید.
صاحب خونه گفت ،چند تا باجناق داری
همکار شوهرم گفت :سه رأس
یعنی خانمش در جا خشک شد
حال جمع چنان خراب شد که اصلا قضیه خونه مالید.
قرار بود شام بریم بیرون اونم مالید ،
رفتیم بچه ها رو برداشتیم ،اونا رفتن ما هم اومدیم خونه خودمون
وا منظورش حیوون بود؟
از اون شب من هنگ هنگم.
آقاهه آدم بدی نیست
خانمه هم خیلی آروم و متشخصه
نمی‌دونم پشت قضیه چی بود که آقاهه این حرفو زد
حالا ی شوخی کرده چ زنش بی جنبه س
گاهی اقایون میخوان خوشمزه بازی در بیارن تر میزنن
چه بی تربیته شوهرش
