نگاه های شوهرم

واییی با مرد شکاک زندگی سخته 

احتمالا پارانوئید داره 

اگ همسر سابقش میگه برگرد واقعا نمیشه برگردی؟

چه جالب پس واقعا نمیشه از روی ظاهر قضاوت کرد امشب منم تو هیئت نظرم نسبت به یه خانم همینجوری بود تایپک آخرم امشب زدم بخون میفهمی خواهش میکنم بخون نظرتو بگو چون تو تجربه کردی 

دلیلش رابطه نیست باور کن روانش مشکل داره که ممکنه قابل درمان باشه قبول نمیکنه بره دکتر؟

متاسفانه بعضی از مردها این مدلی هستن جلو دیگران ماه تو خونه شمر ..من فقط یه مرد دیدم که جان و مال و کل زندگی بخاطر عشقش داد و آخر سر هم از دستش داد . اما از این مدل دو چهره ها هم تو فامیل داریم 

جواهر الان میفهمم که از رو ظاهر نباید قضاوت کردن

ظاهر رابطه تون عالیه

اما باطنش...

دوست منم یه زندگی عاشقانه ای داره. خیلی تو حسرتشم. ولی اون واقعا خوشبخته خوش به حالش 

سلام عزیزم از روز اول تاپیک هات دنبالت کردم

تا الان....  عزیزم تنها راه نجاتت یه راهه فقط :

برو نت سرچ کن دکتر بیتا حسینی 

تو دوره عشق آگاهیش 

دوره خودآگاهیش 

شرکت کن

شوهرت پولداره میتونی شرکت کنی دوره هاشو

با کیفیت گوش کن و بنویس و بعد معجزه تغییرات خودت و شوهرت و زندگی تو میبینی عزیزم

در انتها

میشی  استاد فهم ریشه  مشکلات خودت و میتونی تحلیل ریشه یابی و حل شون کنی 

اینستا داری ؟ یه مدت پیج شو دنبال کن بزن دکتر بیتا حسینی

ببین چقدر متفاوت تر از بقیه روان شناس هاست

بزرگترین ظلمی ک داره بهت میکنه اینه ک نمیذاره کتاب بخونی ، نمیذاره رشد کنی، نمیذاره ب درون خودت متصل بشی و بتونی آرامش رو در درون خودت پیدا کنی، نمیذاره از این گیجی و منگی دربیای ، چون تمام این اتفاقات باعث میشه ک دیگه نتونه باهات مثل یک زندانی و یک برده رفتار کنه، برای اینکه همچین قدرت و تسلطی روی تو رو از دست نده اینقد حواسش هست ک تو حتی ب اندازه یک گیاه هم رشد نکنی!!!! و متاسفانه تو با ضعیف بودنت ، با تروماهای کودکیت، با عدم آگاهیت و از دست دادن ذره ذره اعتماد ب نفس و عزت نفس و اطمینان ب خودت در این رابطه و بقیه روابطت، انتخابی جز تسلیم شدن نداری! 

اگر میخوای نجات پیدا کنی اول باید از خیالبافی دست برداری، و حقیقت رو همونجور ک هست ببینی و بپذیری و هوش عاطفی و هیجانیت رو فعال کنی، ک اینها خودش مستلزم خودشناسی و مطالعه و مرجعه ب تراپیسته ک اتفاقا تو رو ازش محروم کرده!!!!  

شوهر منم یه جورایی این طور بود یه بار دعوا را کشوندم به کل طایفه، تا همه بفهمن این با من خوب نیست حداقل حسرت نخورن، جلوی بقیه ناز و عشق تو خونه جنگ بود. 

تو این کار را نکن، فایده نداره ، ولی بدون این طوری که هست هم خوبه. 

ی مشکل خیلی بزرگت اینه ک تو در زندگی گذشتت از همه چیز محروم بوده ای، زندگیت سرتاسر فقر بوده، زندگیت از هر دستاورد و آرامش و افتخاری تهی بوده، تمام کارهایی ک ب عنوان یک زن سالم میتونستی برای خودت و زندگیت انجام بدی و خودت رو بالا بکشی و عزت نفس و اعتماد ب نفس واقعی برای خودت داشته باشی و ی کلام ب خودت افتخار کنی، زندگیت از تمام این موارد تهی بوده  و اینها حسرتهای توئه، ک اتفاقا این آدم تمام حسرتهای تو رو در زندگیش داره ، به این پدیده میگن دیدن سایه های خود در یک نفر دیگه، و همین باعث شده ک ازش تو ذهنت بت بسازی، و حتی وقتی داره باهات بدرفتاری میکنه همچنان اون رو باشکوه و پرنور و پر از جذابیت و ابهت ببینی! 

در مورد سایه ها تحقیق کن و سایه های خودت ک داری تو این آدم دنبالش میگردی رو پیدا کن و خودت اونها رو زندگی کن،درسته زحمت داره سختی داره ولی ارزشش رو داره، چون دیگ بخاطر سایه هات برده ی کسی نمیشی.

امیدوارم راه درست رو پیدا کنی✨❤️

عزیزم درکت میکنم ، یه بار شوهرم محکم از بازوم زده بود بازوی من شدید ورم کرده بود و سیاه شده بود ، شرایط طوری پیش اومده بود که ما دوتایی تو جمع همکاراش بودیم ، شوهرمم به خاطر غلطی که کرده بود همش حواسش به من بود و منم اصلا حوصله اشو نداشتم و توجه نمی‌کردم ، بعد یکی از همکاری خانومش گفت چه قدر شوهرت دوست داره که همش بهت توجه می‌کنه آدم فک می‌کنه دوران نامزدی هستین ، اون موقع من تو دلم یه پوزخند زدم و دستی که از درد داشت گز گز میکرد زیر دستم گرفته بودم 

کلا زندگی دیگران آزمون تصور میکنن ۱۸۰ درجه با واقعیت زندگی منو شوهرم متفاوته ، واقعا دلم به اونایی که به زندگیم حسادت میمنن میسوزه

کاش تو همون عقد متوجه میشدی منم این مشکلات داشتم جداشدم