من دوروزه خونه نبودم هی پیام میداد مریضم فلانم امروز بخاطرش از خونه پدربزرگم اومدم
من خودم نمیرم هیئت زیاد امروزم حالم خوب نبود نرفتم
بعد من از اونجا اومدم دارو ویتامین هرچی دم دستم بود بهش دادم ماساژش دادم ک خوب شه
اونوقت من تو اتاق بودم دیدم صدای کلیک چت کردنش میاد
بعد چند دقیقه گفت خوبم میخا برم هیئت گفتم میتونی واقعا گفت اره
منم از طبقه بالا خونمون ک نگاه هیئت کردم دیدم بله عشق سابقش اومده هیئت اصلا تا حالا نمیومده هیئت اینور دختره شوهرم داره
خلاصه من از غروب هرچی ک لاییقشه بهش گفتم با پیام اونم هنوز هیچ قسمی نخورده ک باورش کنم فقط میگه حرف نزن اشتباه میکنی من چکار اون دارم و فلان
الانم باردارم حالم اصلا خوب نیست شکم درد گرفتم پیش رفیقاشه جامو کلا جدا کردم ازش یه کلمه ام باهاش حرف نزدم و میخوام سر قهرمم بمونم نمیدونم شایدم طلاق بگیرم چون دیگه بقران مغزم کشش نداره
دارم روانی میشم