زندگیه من از هم پاشید
قبل بچه زندگیم با شوهرم افتضاح بود
بیخودی میگفت طلاقت میدم
دعوا میکرد
ولی من زندگیمو میخواستم
لیسانس گرفتم . با اینکه تلاش زیاد کردم به هیچ جا نرسیدم
بچه دار شدم تو حاملگی مریض شدم بعد زایمان مریض شدم گفتن سرطان داری از حاملگی و نوزاد خیر ندیدم
تو بارداری و زایمان همهههه خانواده دوستام ولم کردن . اصلا شوکه شدم . هیچکی منو نمیخواست . با بچه و درد و مریضی تنها موندم
مغازه زدم . هرچی تلاش کردم . نشد ک نشد
تا جا میوفتادم بلندم میکردم
فروشم سال ۹۸ روزی یک به بالا بود
پارسال یروزایی اصلا هیچی نمیفروختم !
یهویی دندونام به فاصله چند روز تند تند تو دهنم شکست
از نظر اعصاب و روحیه هم داغون افسرده مضطرب
هیچ توانی انگار دیگه ندارم پاشم زرنگ باشم و خودمو زندگیمو جمع کنم
حتی حال ندارم واسه بچم مادری کنم
نمیدونم چمه