2777
2789

با همسرم دعوامون شد. فرداش رفت نماز جمعه. دعوا شده بود یکی اتفاقی با چوب زده بود تو سرش. 

خدایی وقتی خدا حواسش به آدم هست واقعا دلم خنک میشه


بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

آره دیدم

زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.

هم ظلم هم دل شکستن اخرین موردشم دایی و زن دایم مهمونی بزرگی گرفتن میدونستن من اونروز سرکارم دایی زنگ زد گفت ما گفتیم حالا تو نیای مهم نیستی دلم خیلی شکست شب مجبور شدم تنها خونه تا دیروقت باشم میتونست جمعه بندازه ولی ننداخت منم گفتم ایشالله غذاتون بد شه ابروتون بره 😅😅 اخر شب برای منم دادن غذا اوردن باورت نمیشه قرمه سبزی تمام گوشتا بوبیا نپخته مادرم میگفت نمیدونم چرا این گوری شد زن پنجاه ساله نتونست ی غذا بپزه داداشمم گفت مرغشونم خام بود😂😂

تپاله برقی ی دراوردیه ی گربه داشتم خیلی شل ول بود بهش گفتم ای تپاله ...تپاله برقی خخخخ

واای اوایل ازدواجم خواهرشوهرم خیلی باهام بد بود خیلی ولی با همسرم پایه  تا یه اتفاقی افتاد و به مدت یه ماه همسرم اصلااا باهاش حرف نزد حتی وسط جمع خانواده جوابش نمیداد


اره شوهرم یبار با یه حرفی خیلی دلمو شکست بعدش یک دونه میخ رفت تو پاش بهم گف آه تو گرفته منو 

خدایا هممون رو با یه خبر عالی ،‌با یه اتفاق خوب یهویی خوشحال کن😌💖                                                      خدایا ازت خیلی ممنونم که بهم بچه سالم دادی *****            ذکر ایه ٢٩سوره مومنون و شروع کردم واسه خرید خونه انشالله بیام دوباره بزودی تو امضام بنویسم خریدم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792