2777
2789
عنوان

سلام و دورود قشنگا

126 بازدید | 18 پست

در چه حالین

من دختری‌ام از تبار رؤیاها؛ با چشمانی که جهان را نه آن‌گونه که هست، بلکه آن‌گونه که باید باشد می‌بیند.در من شعرهایی ناتمام زندگی می‌کنند، واژه‌هایی که هنوز راه خود را به لبانم پیدا نکرده‌اند.باور دارم که هر صبح، فرصتی‌ست برای دوباره متولد شدن؛ با لبخند، با امید، با جرئت دوباره آغاز کردن.عاشق تاریخ‌ام، چون گذشته را چراغ راه آینده می‌دانم، و دل‌بسته‌ی دانستن، چون دانایی را آغاز رهایی می‌دانم.

سلام 

فعلا متنظرم .شوهرم بیاد بریم بیرون 

اون کسایی که یروز مرحم زخمشون بودم با گریهاشون گریه با خندهاشون میخندیدم /اون کسایی که برای پناه و فرارشون سنگرشون شدم / اون کسایی که براشون دفاع کردم /کسایی که بهونه گرفتن و ازم دورشدم برای دردام/یادتون باشه دیگه نه مرحمتون میشم  نه سنگرتون                                                             ☝️نه خودتونو میخوام نه دوستیه خاله خرستونو ☝️                                💎💍💎                                        تو همون سنگر دشمن لیاقتتونه 🤘

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

میخام بخابم

خوابای خوب ببینی

من دختری‌ام از تبار رؤیاها؛ با چشمانی که جهان را نه آن‌گونه که هست، بلکه آن‌گونه که باید باشد می‌بیند.در من شعرهایی ناتمام زندگی می‌کنند، واژه‌هایی که هنوز راه خود را به لبانم پیدا نکرده‌اند.باور دارم که هر صبح، فرصتی‌ست برای دوباره متولد شدن؛ با لبخند، با امید، با جرئت دوباره آغاز کردن.عاشق تاریخ‌ام، چون گذشته را چراغ راه آینده می‌دانم، و دل‌بسته‌ی دانستن، چون دانایی را آغاز رهایی می‌دانم.

سلام فعلا متنظرم .شوهرم بیاد بریم بیرون

سلام بسلامتی

خوش بگذره❤️

من دختری‌ام از تبار رؤیاها؛ با چشمانی که جهان را نه آن‌گونه که هست، بلکه آن‌گونه که باید باشد می‌بیند.در من شعرهایی ناتمام زندگی می‌کنند، واژه‌هایی که هنوز راه خود را به لبانم پیدا نکرده‌اند.باور دارم که هر صبح، فرصتی‌ست برای دوباره متولد شدن؛ با لبخند، با امید، با جرئت دوباره آغاز کردن.عاشق تاریخ‌ام، چون گذشته را چراغ راه آینده می‌دانم، و دل‌بسته‌ی دانستن، چون دانایی را آغاز رهایی می‌دانم.

سلام بسلامتیخوش بگذره❤️

فدات 💟

اون کسایی که یروز مرحم زخمشون بودم با گریهاشون گریه با خندهاشون میخندیدم /اون کسایی که برای پناه و فرارشون سنگرشون شدم / اون کسایی که براشون دفاع کردم /کسایی که بهونه گرفتن و ازم دورشدم برای دردام/یادتون باشه دیگه نه مرحمتون میشم  نه سنگرتون                                                             ☝️نه خودتونو میخوام نه دوستیه خاله خرستونو ☝️                                💎💍💎                                        تو همون سنگر دشمن لیاقتتونه 🤘

عضویتت مبارک

ممنون

ولی من ۶ ساله اینجام

تعلیقم کردن

من دختری‌ام از تبار رؤیاها؛ با چشمانی که جهان را نه آن‌گونه که هست، بلکه آن‌گونه که باید باشد می‌بیند.در من شعرهایی ناتمام زندگی می‌کنند، واژه‌هایی که هنوز راه خود را به لبانم پیدا نکرده‌اند.باور دارم که هر صبح، فرصتی‌ست برای دوباره متولد شدن؛ با لبخند، با امید، با جرئت دوباره آغاز کردن.عاشق تاریخ‌ام، چون گذشته را چراغ راه آینده می‌دانم، و دل‌بسته‌ی دانستن، چون دانایی را آغاز رهایی می‌دانم.

درحال سایت گردی.سلام سلام صدتا سلامهزار وسیصد تا سلام

😊❤️

من دختری‌ام از تبار رؤیاها؛ با چشمانی که جهان را نه آن‌گونه که هست، بلکه آن‌گونه که باید باشد می‌بیند.در من شعرهایی ناتمام زندگی می‌کنند، واژه‌هایی که هنوز راه خود را به لبانم پیدا نکرده‌اند.باور دارم که هر صبح، فرصتی‌ست برای دوباره متولد شدن؛ با لبخند، با امید، با جرئت دوباره آغاز کردن.عاشق تاریخ‌ام، چون گذشته را چراغ راه آینده می‌دانم، و دل‌بسته‌ی دانستن، چون دانایی را آغاز رهایی می‌دانم.

ای بابا کاربری با قدمتتون حیف شد😅

اتفاقا الان تاپیک زدم دربارش نمیدونم چرا ثبت نشد

من دختری‌ام از تبار رؤیاها؛ با چشمانی که جهان را نه آن‌گونه که هست، بلکه آن‌گونه که باید باشد می‌بیند.در من شعرهایی ناتمام زندگی می‌کنند، واژه‌هایی که هنوز راه خود را به لبانم پیدا نکرده‌اند.باور دارم که هر صبح، فرصتی‌ست برای دوباره متولد شدن؛ با لبخند، با امید، با جرئت دوباره آغاز کردن.عاشق تاریخ‌ام، چون گذشته را چراغ راه آینده می‌دانم، و دل‌بسته‌ی دانستن، چون دانایی را آغاز رهایی می‌دانم.

کدوم کاربر هستین؟

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی... چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی...  یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود... آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود😍 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز