۱۱ سال پیش همین روزا بودم دیدمت اون قدر با عجله از کنارم رد شدی که حتی حضورمو حس نکردی
همیشه فکر میکردم وقتی عاشق میشم بهاره و شکوفه های درختا تو باد با موهای فرم به رقص در میاد و معشوقم جلوم زانو میزنه و ازم خواستگاری میکنه ولی وقتی دیدمت نه بهار بود و نه شکوفه حتی نگامم نکردی ولی من درگیر اون چشمای عسلی شدم
۱۱ سالم گذشت گاهی میگم این همه دیونگی از منه منطقی بعیده