2777
2789

هیچ اختلافی نیست 

ولی همسرم ترجیح اول آخرش همیشه عروسی عزا جشن تولد اقوام خودش بوده 

همیشه آلویت تو مرخصی هاش خونه پدر خودشه 

مسافرت با خانواده منو قبول نمیکنه عروسی اقوام من شرکت نمیکنه

فقط خودش خانواده خودش اقوام خودش...

تو دست دلبازی معروف اما حاضر نیست یک جعبه شیزینی برای خونه مامان من بخره ...

منم شاغل نیستم از پول اون هزارتومن برا خانواده ام خرج بشه دعوا میکنه منم دوست دارم مناسبت ها مثل روز پدر یا مادر یا تولدشون هدیه بخرم 🎁 که نمیذاره 

واقعا زندگی برام بی معنی بی مفهوم شده .

..

فقط ب خاطر بچه ها ادامه میدم پذیرفتم 

اما دائم ناراحتم حرص میخورم و این مسله خیلی عذابم میده 

بعضی وقتا میگم رفت آمد با خانواده خودش هن قطع کنم ببینه چه حسی داره 

اما زورم نمیرسه 

اگه مجردید امیدوارم همچین ازدواج نکنید 

اگه متاهلید راه حل مناسب جلو پام بذارید 

احساس میکنم شما خودت انقدر سازش کردی و کوتاه اومدی وضع اینه

دیدین خدا بالاخره بغلمو با دستاش پر کرد؟                         امضای قبلیم: خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤ 

خودش هم نره پیش خانوادش بهش بگین حق نداره بره

کمک کردن از علاقه های فوق قلبیم هست هرکسی مشکل داشت احتیاج به کمک داشت بهم اطلاع بده بعدیادت نره تو زندگیت مجبور نیستی به هیچ کسی راجع به چیزی جواب پس بدی به غیر از وجدانت اینو هیچ وقت یادت نره در عالم هرکسی ممکنه مهر قلب داشته باشه ولی نه [وجدان] همه بندگان مقرب الهی هستیم مهم اینه ک خدا فراموشت نکنه وگرنه بقیه که میان‌ و‌ میرن انسانیت داشتن و معرفت وجدان آسوده و اراده ومهربونی سبک زندگی نجیب زاده هاست انگاری قرن ماروزگار مرگ انسانیت هست  انسانیت گاهـی یک لبخندهس یک آرامش امنیت که محکم میگه نترس من هستم کمکت میکنم  که به احساسات و روح یک انسان غمگینی آرامش هدیه میکنی چشم بهم بزنید عمرتون میگذره پس حواستون به تلف شدن روزها تون در آشفتگی ها باشین.                                                                  

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

باهاش صحبت کن 

بگو همونجور که خانوادت برات عزیزن منم برام عزیزن

وقتی من ازدواج کردم خانواتم پذیرفتم و باهاشون رفت و امد میکنم 

اگه راضی شد که هیچ 

اگه نشد بگو از طریق دادگاه راجب این قضیه شکایت میکنم که این موضوع و رفتار تو باعث مشکل تو زندگی شده 

(یکی از اقوام دورمون این اتفاق براش افتاده ولی خب زنه رفته دادگاه و شکایت توافق کردن نه زنه خونه اقوام همسرش بره نه مرده خونه اقوام زنش بره) والا بهتره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز