الان نشستم تو ماشین کنار خیابون
کنار پیاده رو یه گربه با بچه هاش خواب بودن
اینقدر ناز و مظلوم خوابیده بودن تو یه ذرهههههه جا که سایه بود
یه دختر شاید ۱۳ ،۱۴ ساله اومد یکم ایستاد نگاهشون کرد (من فکر کردم مثل خودم داره ذوق میکنه از دیدن این گوگولی ها) بعد آب معدنی که دستش بود ریخت روی این زبون بسته ها و با سرعت فرار کرد در حالی که داشت میخندید!!!!!!!!
توقع نداشته باشید خوشبختی به این راحتی پا بذاره تو زندگی ِ بعضی ها، وقتی بی آزار ترین موجودِ خدا رو توی خواب میترسونیم
اگه چهره ترسیده این گربه و بچه هاشو ببینید 🥺🥺🥺
پ.ن: خودم یه سگ دارم که عااااشق گربه هاست ، دنبالشون میدوه و همه فکر میکنن میخواد اذیت کنه ولی وقتی بهشون میرسه میشینه نگاه میکنه و میخنده 😅
با این حال دعواش کردیم و بهش گفتیم گربه ها میترسن نرو دنبالشون، الان فقط با اونایی که دوسته و میان تو حیاط مون بازی میکنه چون میدونه بقیه میترسن
وقتی به یه سگ سه ساله میشه آموزش داد قطعا به دختر ۱۳ ساله هم میشه !!!!!!!!!