" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
دل نمیشکستم،مراعات میکردم،مهربانی میکردم ،احترام میگذاشتم و به این خیال بودم هر طور رفتار کنی همانطور نیز با تو رفتار میشود ،اما نمی دانستم که رفتار هر شخصی انعکاس درونش است نه انعکاس رفتار مَن ،حتی اگر در صادقانه و خالصانه ترین حالت خودت باشی بازهم ممکن است از پشت خنجر بخوری.
غم که گذشت دگر از او سخن مگو/نه تو میمانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی/زندگی نه یکبار، بلکه هر روز صبح اغاز میشود/از طایفه نوریم ما تیره نمیمانیم/در امتداد کوچه پس کوچه های زندگی نوای امید است که مرا میخواند/سرگردان در کافه های پاریس/کتاب شنل پاره رو بخونید