[QUOTE=386731007]دستم سر میشد همونم نمیتونستم [/QUOTE
مگه داستان پیرمردی که جلوی در مسجد میشست و کفشارو جفت میکرد نشنیدی که امام حسین میاد به خواب یه مداحی که کربلا بوده و میگه به اون پیرمردی که جلو در میشینه و کفشها رو جفت میکنه و همش میگه کاش میتونستم برم تو آَشپزخونه یا چای بدم یا قند بدم ولی نمیتونم و غصه میخورد امام حسین گفت سلام منو بهش برسون و بگو من راضی نیستم تو خودت اذیت کنی برا من همون کفش جفت کردنتو قبول کردم و تو لیست خادمای من هستی
حالا شماهم مطمئنا که دوس داشتی سینه بزنی و نمیتونی امام حسین جان ازتون قبول میکنه چه بسا از اون سینه زنا بیشتر
حالا که دلت شکسته التماس دعا ویژه به حق این شب عزیز شب باب الحوائج حضرت علی اصغر