مادرم غصه میخوره نمیدونم بهش بگم مشکل دارم که بچه دار نمیشم حالش بهتر میشه یا نه
تا الان راستشو گفتم که خودم نمیخوام البته بیشتر غصه خودشو میخوره که مردم چیزی نگن وگرنه من مجرد بودم میگفت بچه نیار بچه خوب نیست حماقته و خودش هم بچه گریه میکرد جیغ میزد اعصاب بچه نداشت مهمون اگه با بچه می امد خونمون مادرم تا فرداش میگفت سرم درد میکنه و غر میزد همیشه میگفت بچه دار شدید بچتونو خونه من نیارید زیاد یا مثلا نگه نمیدارم
به شوهرم هم گفتم هر موقع فکر کردی دوست داری پدر بشی جدا بشیم دوباره ازدواج کن
ولی ناراحتم که بقیه چپ چپ نگاه میکنند
اگه واقعا شوهرم یه روز بره باید تنها زندگی کنم و نگرانم
شب که میشه نگرانی هام یادم میاد وگرنه این تاپیک فایده خاصی نداره درددل بود