2777
2789
عنوان

ماجرای همسایه مون و عذاب وجدان من

154 بازدید | 9 پست

ما وقتی اومدیم این خونه همسایمون یه خانم سن بالا که با واکر راه می‌رفت بود بعد یه روز به همسرم گفت داری میری پایین بی زحمت آشغال های منم ببر ، ما خم گفتیم عیب نداره پیره بعد کم کم نونش ما میخریدیم لیست خرید میداد لیست دارو میداد یه شب حالش بد شد شوهرم برد بیمارستان تا ۲ نصف شب اونجا بود هرچی میگفتن بچه هات کجان میگفت کسی رو ندارم ، بعد فهمیدیم با بچه هاش قهر بوده الان آشتی کردن میان خونش ، اما هنوزم واسه کاراش زنگ میزد به ما ،چند بار درخواست پول کرد ،  دیگه شوهرم گفت اصلا جوابش نده ، منم بعد چند بار جواب سر بالا دادن دیدم ول نمیکنه گفتم شوهرم دوست نداره زیاد با همسایه ها قاطی بشم ، از اون روز به بعد دیگه زنگ نمیزنه ، اما خیلی عذاب وجدان گرفتم ، من خودم بچه ام کوچیکه شهر غریب دست تنهام کارمندم ، واقعا فرصت رسیدگی به یه نفر دیگه رو ندارم، به نظرتون اشتباه کردم؟

کاش تصویرت نفس می کشید مادر

بنده خدا شوهرت گناه داره ازکاروزندگیش افتاده تا دونصف شب اخه؟

تلخ ترین خداحافظی فشردن دستان بی جان پدرم وپسرعموی 15ساله ام بود...🖤 💔...پدر عزیزم دوستت دارم وهمیشه بیادت هستم 💔 🖤

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

بنده خدا شوهرت گناه داره ازکاروزندگیش افتاده تا دونصف شب اخه؟

آره به خدا خسته کوفته ۸ شب اومد از محل کار ، بردش بیمارستان تا ۲ شب اونجا بود ، دیگه بستریش کردم اومد ، یه بار دیگه هم بردش دکتر تا ۱۲ شب که حالش بهتر شد برگردوندن ، آخه از اونجایی ناراحتیم که بعدا فهمیدیم دخترش تو همین مجتمع که هستیم ساکنه

کاش تصویرت نفس می کشید مادر
آره به خدا خسته کوفته ۸ شب اومد از محل کار ، بردش بیمارستان تا ۲ شب اونجا بود ، دیگه بستریش کردم اوم ...

تو این شرایط شما هیچ وظیفه ای نداری

🖤🖤از حسین ابن علی هر چه بخواهی بدهد، تو زرنگ باش و از او نسل علی‌دوست بخواه🖤🖤                                                  Good behavior is very powerful; like a good medicine! #pharmacist                                                                                                                                             لطفاً اگر سؤالی دارید، تو یکی از تاپیک‌های خودم بپرسید. من خوشحال می‌شم اگر بتونم کمکتون کنم ولی متأسفانه نمی‌تونم همه اعلان‌هام رو چک کنم.
آره به خدا خسته کوفته ۸ شب اومد از محل کار ، بردش بیمارستان تا ۲ شب اونجا بود ، دیگه بستریش کردم اوم ...

بخدا ادمایی مثل شما کم هستن ولی شمام زندگی وگرفتاری دارید خوب کاری میکنی اگر دیگه محلش نزاری 

تلخ ترین خداحافظی فشردن دستان بی جان پدرم وپسرعموی 15ساله ام بود...🖤 💔...پدر عزیزم دوستت دارم وهمیشه بیادت هستم 💔 🖤
حتما انقذر از بچه هاش توقع داشته اونا هم کلافه شدن

جالبه نسبت به بچه هاش غرور داره ، مثلا میخواد بگه من از پس خودم برمیام ، در صورتیکه از همسایه ها داره مایه میزاره

کاش تصویرت نفس می کشید مادر
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792