تک بچه بودن وحشتناکه نه بخاطر تنهاییش اون اصلا مشکلی نیست با دوست میگذره
بخاطر اینکه تا آخر عمرت همه ی مسئولیت پدر و مادرت میوفته رو دوش خودت
دارم به میشم بابام تصادف کرده دست و پاش شکسته تو بیمارستانه کسی رو جز من نداره فقط من پیششم هر روز میام اینجا از بیمارستان میرم سرکار دوباره برمیگردم بیمارستان از نظر روحی که هیچی از نظر جسمی داغون شدم انگار دوبار تریلی از روم زد شده
مامان و بابامم جدا شدن ،بابام فقط یدونه داداش داره که اونم اصلا براش زنده و مرده ی کسی مهم نیست الان پنج روزه بیمارستانم شاید فقط شش ساعت تونستم بخوابم تو این پنج روز