2777
2789
عنوان

فشار خانواده زندگیمو داغون کردن

1081 بازدید | 68 پست

خانوادهام خیلی سمی هستند بخاطر اون ها مجبور شدم از ازدواج کنم یه شهر دیگه تا فرار کنم و الانم بعد از یه بچه قهرم با همسرم .. تقصیر من نیست همیرم خلاصه الان  خیلی وقته بچمو ندیدمش خانواده ام میگن برو اما اون زندگی نیست ...و الانم دارم حسابداری میخونم و از اخر هفته تدریس زبان مادرم فشار میاره  و میرم اتاق خواهرام میگن لامپ خاموش کن دوازده شب که ما رفتیم بیرون بخون و تدریس انلاین کن ..خسته شدم دلم از همه چیز خسته شده 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خانواده ی سمی خیلی بده ولی راه حلش ازدواج‌نیست

از من دیگه گذشت شش سال ازدواج کردم درسته خونه خودم جهنم بود اما تا هجده سالگی تنبیه بدنی شدید می‌شدم دیگه بدنم طاقت تنبیه نداشت 

حمایتگر نداشتم و پول و حتی خانواده خیلی سختگیرانه و شکنجه روانی

من ترجیحا اینه برم راهبه بشم یه کشور دیگه اما ازدواج نکنم

میتونستی بورسیه بشی الان بورسیه کره جنوبی ژاپن برای لیسانس و خیلی از کشورا برای فوق و دکترا بورسیه میدن یا مثلا آرژانتین تحصیل رایگانه کسی که بخواد راهش رو پیدا میکنه کسی که نخواد بهانه رو

وای خدا کمکت کنه گلم،ولی پس بچه چی؟اونم گناه داره توهم همچنین،واقعا شرایط سختیه ولی بچتو فراموشش نکن

فراموشش نکردم میخوام پول جمع کنم برای مهاجرت و طلاق و جدایی و اونم ببرم اما الان مانع درس و کار منه فعلا پیش همسرمه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز